۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

سوره الحمد(1) و البقره (2)





                      قران  کتاب حقوق انسان 


  ترجمه مرکز تعليمات  المهديون ناشرین علم ظاهر و باطن قران داخل پرانتز ها  بر گرفته شده  از معانی  باطن  ایات است 

                                         سوره الحمد (1)(1)
                                         بخش ستایش
                                            بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿1﴾
                                             1)بنام خدای بخشاینده (هستی )بخشایشگر( هدایت )
   الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿2﴾
2) ستایش برای خدا ( تنها مطلق فعال) که پروردگار عالمهاست .
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿3﴾
3) بخشاینده (حیات ) بخشایشگر ( اصول راهنما ی حق و حقوق انسان   ) است.
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿4﴾
4)   مالک دوران دین (سامانه  حق) است.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿5﴾
5)  تو را پرستش می کنیم (درسامانه و  قانون حق تو فعال می شویم ) و تو را به کمک می طلبیم ( قانون  اصول راهنمای حق- اندیشه و بیان و عمل را از تو می جوئیم.)
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿6﴾
6) هدایت کن ما را به مسیر مستقیم (کمال جوئی)
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿7﴾
7)   مسیر  آنان که آسودگی دادی ایشان را (آسودگی پیروی از اصول راهنمای حق و حقوق انسان ).  نه خشم کرده شدگان  بر ایشان (به دلیل پیروی از اصول انحرافی باطل)و نه گم کنندگان (اصول و سرگردان میان حق و باطل )(2)    






                    
                                               سوره البقره (2)
                                                   بخش گاو
                                                   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
                                                 بنام خدا ی  بخشاینده بخشایشگر

  الم ﴿1﴾
1)الم – (حروف مقطعه بیا نگر رمزرقمی 7 =التوحید و قانون اصول راهنمای حق  که خلاصه ان  در اخر  امده است )(3)
  ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿2﴾ 
2)آن کتاب (اصول راهنمای حق و حقوق انسان    ) که نیست شکی در او هدایتی برای متقین (حفظ کنندگان آن در اندیشه و بیان و عمل ) است.
  الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿3﴾
3)آنانکه ایمان می آورند به غیب (به خدا وفرشتگان و ...........و اصول راهنمای حق و امام مهدی  ) وبر پا می دارند نمازرا ( درمحتوایش) و از آنچه که رزق  دادیم ایشان را (از مال و علم ) انفاق می کند.
  والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿4﴾
 4) و آنان که ایمان می آورند(تصدیق می کنند اصول راهنمای  حق و حقوق انسان را ) به آنچه که نازل کرده  شد بر تو ( ای محمد ) و آنچه که نازل کرده  شد قبل از تو (به نوح – ابراهیم – موسی – عیسی علیهم   السلام ) و به آخرت (هدف نهایی ) ایشان  یقین می کنند.
   أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾
5) آنها بر هدایتند ( به پیروی از اصول راهنمای حق ) از پروردگارشان و آنها ایشانند که رستگارانند ( به کمال مطلوب می رسند) .
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿6﴾
6)همانا آنانکه کافر شدند (اصول راهنمای حق و حقوق انسان را انکار کردند ) مساوی است بر- ایشان آیا اخطار کردی ایشان را یا  اخطاری نکردی ایشان را ایمان نمی آورند.
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿7﴾
7) مهر نهاد خدا (بسبب اعمال باطلشان) بر دلهای ایشان و بر شنوائی  ایشان و بر بینش های ایشان پوشش است (بسسب پیروی از اصول راهنمای باطل ) و برای ایشان عذابی بزرگ است( به نقص مطلوب می رسند) .
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿8﴾
8) و از مردم کسی هست که می گوید ایمان آوردیم به خدا و به دوران آخرت و نیستند ایشان ایمان آورندگان .
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿9﴾
9) گول میزنند  خدا را و آنان را که ایمان آوردند و گول  نمی زنند مگر خودشان را و شعور ندارند.
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿10﴾
10) در دلهای ایشان بیماری است ( به پیروی از اصول انحرافی باطل ) پس افزود به ایشان خدا بیماری را- و برای ایشان عذاب دردناک است بسبب  آنچه که بودند تکذیب می کردند (حق را ).
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿11﴾
11) و آنگاه که گفته شد برای ایشان که فساد (باطل مداری) نکنید در زمین – گفتند قطعا که ما اصلاح کنندگانیم (حق مداریم).
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿12﴾
12) آگاه باشید همانا ایشان – ایشانند که فساد کنندگانند (باطل مدارند) ولکن شعور ندارند  (بسبب اسیر بودن عقلشان با اصول باطل).
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿13﴾
13) و آنگاه که گفته شد برای ایشان که ایمان بیاورید همچنانکه ایمان آوردند مردم- گفتند آیا ایمان بیاوریم همچنانکه ایمان آوردند سفیهان (نفهمان) آگاه باشید همانا ایشان – ایشانند که سفیه اند (نفهمند) ولکن علم ندارند .
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿14﴾
14) و آنگاه که ملاقات کردند آنان را که ایمان آوردند گفتند ایمان آوردیم (به اصول راهنمای حق شما). و آنگاه که خلوت کردند با شیطانهایشان (کسانی که عامل پیچاندان « انحراف دادن » ایشان از حق اند ) گفتند همانا ما با شما ئیم – قطعا که ما استهزا کنندگانیم (اهل حق را).
اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿15﴾
15) خدا استهزا می کند به ایشان و می کشد ایشان را در سرکشیشان (ادامه یابند) که سر گردان می شوند (بین حق و باطل ).
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿16﴾
16) آنها - آنانند که بدل گرفتند ضلالت را به هدایت - پس سود نکرد تجارتشان و نبودند هدایت یافتگان ( به راه تکامل ).
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿17﴾
17)نمونه ایشان مانند نمونه کسی است که به سوزانید  آتشی را - پس وقتی که شعاع افکند (آتش ) به آنچه که پیرامونش است (که بینش پیدا کند) برد خدا نورشان را و ترک کرد ایشان را درظلماتی که بینش نمی یابند.
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿18﴾
18) کرانند (نمی شوند) گنگانند (سخن نمی گویند) کورانند ( نمی بینند) پس ایشان بر نمی گردند ( به اصول راهنمای حق ) .
أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ ﴿19﴾
19) یا مانند اصابت کننده ای ( ابری) از آسمان که در اوست تاریکی ها و رعدی و برقی – قرار می دهند انگشتانشان را در گوشهایشان از صاعقه های (ابر) به حراست از مرگ - و خدا احاطه کننده به کافران (انکارکنندگان حق ) است .
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿20﴾
20) نزدیک می شود که برق به رباید بینششان را – هرگاه  که شعاع افکند برای ایشان – رفتند در او ( در شعاع برق) و آنگاه که تاریک کرد بر - ایشان ایستادند- و اگر می خواست خدا البته می برد شنوائی شان را ( که نشوند) و بینشهایشان را (که نبینند) همانا خدا بر هر چیزی قادر است.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿21﴾
21) ای مردم   پرستش کنید پروردگارتان   را آنکه خلق کرد شما را و آنانرا  که از قبل شما یند - شاید شما متقی بشوید (اصول راهنمای حق را در اندیشه و بیان و عمل حفظ کنید) .
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَاداً وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿22﴾
22) آنکه قرار داد برای شما زمین را بستری و آسمان را بنائی-  و نازل کرد از آسمان آبی را پس بیرون آورد به او (به باران) از محصولها (حبوبات و میوه ها و غیره ) رزقی برای شما-  پس قرار ندهید برای خدا همتاهایی (شرک عملی = ثنویت را که اصل باطل است) و شما علم دارید (به اینکه فقط خدا هستی مطلق و فعال دارد و هستی مطلق و منفعل وجود ندارد و مخلوقات همه هستی نسبی و فعال دارند).
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿23﴾
23) و چنانچه بودید در شکی از آنچه که نازل کردیم بر پرستنده ما (محمد «ص» ) پس بیاورید سوره ای (بخشی  ) از مانند او (که اصولش قانون هستی و میزان شناخت حق و باطل و نفاق و موازین اجتهاد باشد) - و دعوت کنید شاهدانتان را (که با شما هم عقیده اند ) از غیر خدارا ( که بر پرستنده خود محمد «ص» اصول راهنمای حق را فرستاد) چنانچه بودید راستگویان.
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿24﴾
24) پس چنانچه نکردید و هرگز نمی کنید (چون اصول راهنما ی  حق را ندارید) پس حفظ کنید (با ایمان آوردن به اصول حق – خودتان را از ) آتش آنکه سوختش مردم (اهل باطل) و سنگها ( بتها- زغال سنگها و غیره و ...) است.آماده کرده شد برای کافران (انکار کنندگان اصول راهنمای حق).
وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿25﴾
25) و مژده بده آنان را که ایمان آوردند ( به اصول راهنمای حق) و کردند اصلاحات (حق مداری را ) همانا برای ایشان بهشت هایی است که جریان دارد از زیرش رودها (آب اساس همه نعمت هاست )- هرگاه رزق داده شدند از محصولی رزقی را – گفتند این است آنکه رزق  داده شدیم از قبل (در دنیا)  و داده شدند به او (به رزق های قبلی) شبیهی را و برای ایشان در او ( در بهشت ) لنگه های پاکی(از مردان و زنان ) است و ایشان در او ( دربهشت) جاویدانند.
إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ﴿26﴾
26) همانا خدا – خجالت نمی کشد که بزند مثلی را چه به پشه چه به بالاترش ( به بزرگتر یا کوچکتر از پشه چون قانون خلقت همه موجودات یکی است )- پس اما آنان که ایمان آوردند پس علم دارند همانا او(مثال پشه) حق است-از پروردگارشان و اما آنان که کافر شدند (انکار کردند اصول و قانون خلقت را)پس می گویند چه چیزی را اراده کرد خدا به این مثل ( به مثل پشه) گمراه می کند (خدا) به او ( به مثل پشه ) بسیاری را و هدایت می کند به او ( به مثل پشه) بسیاری را -  گمراه نمی کند به او ( به مثل پشه) مگر فاسقان را ( آنهائی که درمقابل اصول قانون خلقت تمرد می کنند).
الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿27﴾
27) آنان که نقض می کنند عهد خدا را (عمل به اصول حق نمی کنند) از بعد پیمان بستنش - و قطع می کنند آنچه را که امر کرد خدا به او (عمل کردن با اصول حق) که وصل کرده شود (بر پایه آن همه انسانها بهم دیگر) و فساد می کنند (باطل مداری می کنند) در زمین-  آنها - ایشانند که بازندگانند.
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿28﴾
28) چگونه کافر می شوید (با انکار اصول حق) به خدا و بودید مردگان (جامدات) پس زنده کرد سپس می میراند سپس زنده می کند شما را سپس بسوی او (در قیامت) مراجعت کرده می شوید.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿29﴾
29) اوست (خدا) آن که خلق کرد برای شما آنچه را که در زمین است همگی - سپس پرداخت (برای درست کردن ) به سوی آسمان پس پردازش کردش هفت آسمان را-  و او (خدا ) به هر چیزی عالم است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿30﴾
30) وآنگاه که گفت پروردگارت برای فرشتگان همانا من قرار دهنده ام در زمین جانشینی ( آدم های اولیه وهمه انسانها فارغ ازدین و مذهب بوراثت جانشین خدا بر زمینند)-  گفتند (فرشتگان) آیا قرار می دهی در او ( در زمین ) کسی را که فساد (باطل مداری) می کند در او (در زمین) و می ریزد خونها ( چون فرشتگان  نسناس را دیده بودند) - و ما فعالیت می کنیم به ستایش تو وتقدیس می کنیم برای تو ( که صفت نسبی مخلوقات را نداری) - گفت (خدا) همانا من علم دارم آنچه را که علم ندارید (شما به آن).
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿31﴾
31) و تعلیم داد (خدا) آدم ( خلیفه الله )را به نامهای (مخلوقات) همه اش را- سپس عرضه کرد ایشان را (نامهای مخلوقات را)بر فرشتگان- پس گفت (خدا) خبر دهید مرا به نامهای این ها (مخلوقات ) چنانچه بودید راستگویان.
قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿32﴾
32) گفتند (فرشتگان) فعال (مطلق) توئی نیست علمی برای ما مگر آنچه را که  تعلیم دادی ما را – همانا توئی – تو عالم حکیم (داوری کننده).
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿33﴾
33) گفت (خدا) ای آدم خبر بده ایشان را ( مخلوقات را ) بنامهایشان-  پس وقتی که خبر داد ( آدم) ایشان را (مخلوقات را) بنامهایشان گفت (خدا) آیا نگفتم برای شما همانا من علم دارم  به غیبت آسمانها و زمین و علم دارم آنچه را که ظاهر می کنید (اعمالتان ) و آنچه را که  بودید کتمان می کردید ( نیت هایتان) .
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿34﴾
34) و آنگاه که گفتیم برای فرشتگان سجده کنید برای آدم (قبول کنید قانون الهی را که علم ارزش است و آدم لیاقت خلیفه الهی را دارد) پس سجده کردند ( قبول کردند ) مگر ابلیس(سراسیمه که از جن بود و در داخل فرشتگان حضور داشت) - که امتناع  کرد و تکبر نمود ( مطلق العنانی کرد)و بود از کافران (انکار کنندگان حق).
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ﴿35﴾
35) و گفتیم ای آدم سکونت کن تو و لنگه ات  در بهشت ( جائی که همه امکانات زندگی آسوده فراهم است)- و بخورید از او (از نعمت های بهشت) فراوان  هرسمتی که خواستید-  و نزدیک نشوید به این درخت (به درخت شرک = ثنویت یعنی مطلق العنانی اگر شدید) پس می شوید از ظالمان ( از سلط گران و زیر سلطه می روید).
  َفأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي  
الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿36﴾
36) پس لغزاند آن دو را شیطان (منحرف از حق) از او ( از مقامی که در بهشت داشتند ) پس بیرون کرد آن  دو را ازآنچه  که بودند در او (در مقام بهشتی)- و گفتیم فرود آئید ( از مقامتان در بهشت ) بعضی تان برای بعضی دشمن است و برای شما در زمین قرارگاهی و بهره ای است تا وقتی.
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿37﴾
37) پس دریافت کرد آدم از پروردگارش کلماتی را ( اصول راهنمای اندیشه و عمل حق ابتدائی را ) پس توبه پذیرفت بر او (بر آدم )- همانا او ( خدا) توبه پذیر بخشایشگر است .
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿38﴾
38) گفتیم فرود آئید از او ( از مقامتان در بهشت ) همگی -  پس چناکه می آید حتما شما را از من هدایتی- پس کسی که پیروی کرد هدایت مرا پس نیست ترسی بر- ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند ( خدا اطمینان داد که می شود دوباره به بهشت رفت ).
وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿39﴾
39) و آنانکه کافر شدند ( انکار حق کردند ) و تکذیب کردند آیات ما را( اصول راهنمای حق را ) آنها اهل آتشند و ایشان در او ( در آتش ) جاویدانند.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿40﴾
40) ای بنی اسرائیل ( ای فرزندان پرستنده خدا ) یاد کنید نعمت مرا آنکه نعمت دادم بر شما و وفا کنید به عهد من - وفا کنم به عهد شما - و مرا ( در عمل به عهد ) پس بیمناک باشید ( اینکه ترک نکنید اصول راهنمای حق ) مرا.
وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿41﴾
41) و ایمان آورید بآنچه که  نازل کردم ( به محمد) تصدیق کننده است بر آنچه که با شماست (از کتابهای قبلی ) و نباشید اول کافر ( انکار کننده ) به او ( به قرآن ) - و بدل نگیرید به آیه های من ( در مقابل ) بهاء اندکی را- و مرا ( با عمل به آیات ) پس متقی شوید ( اینکه عمل کنید اصول راهنمای حق ) مرا.
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿42﴾
42) وملبس نکنید حق را بسبب باطل و کتمان نکنید حق را و شما علم دارید.
وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿43﴾
43) و بر پا دارید نماز را و بدهید زکات را و رکوع کنید با رکوع کنندگان ( بپذیرید اصول راهنمای حق را همراه دیگران ) .
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿44﴾
44) آیا امر می کنید مردم را به خوبی و فراموش می کنید خودتان را و شما می خوانید کتاب را - آیا پس تعقل نمی کنید .
وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿45﴾
45) و کمک بجوئید به صبر و نماز-  و همانا او (نماز)  البته بزرگ است ( سخت است عمل کردن به محتوای آن ) مگر بر خشوع کنندگان (کسانی که در مقابل خدا  مطلق فعال – خود را نسبی و فعال می کنند).
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿46﴾
46) آنانکه گمان می کنند ( با علم اجمالی ) همانا ایشان ملاقات کننده اند پروردگارشان را- و همانا ایشان بسوی او رجوع کنندگانند.
یا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿47﴾
47) ای بنی اسرائیل ( ای فرزندان پرستنده خدا ) یاد کنید نعمت مرا آنکه نعمت دادم بر شما - و همانا من فضیلت دادم شما را ( بدادن اصول راهنمای حق ) بر جهانیان .
وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿48﴾
48) متقی شوید ( حفظ کنید خودتان را با عمل به اصول راهنمای حق ) از دورانی که کفایت نمی کند شخصی از شخصی چیزی را – و قبول کرده نمی شود از او شفاعتی را – و   گرفته نمی شود از او عوضی را- و نه ایشان یاری کرده می شوند.
وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿49﴾
49) و آنگاه که نجات دادیم شما را از آل فرعون ( و هنوز هستند و ) تحمیل می کنند بدترین عذاب را- و می کشند پسران شما را و زنده می گذارند زنانتان را ( تا استفاده های دیگر ببرند) و در آن شما را بلائی ( آزمونی) است از پروردگارتان که بزرگ است.
وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿50﴾
50) و آنگاه که جدا کردیم به شما دریا را  پس نجات دادیم شما را و غرق کردیم آل فرعون ( آن زمان ) را و شما نظاره می کنید ( در همه زمانها) .
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿51﴾
51) و آنگاه که وعده دادیم موسی را چهل شب (برای انزال تورات )-  سپس گرفتید  گوساله را از بعد او ( به خدائی) و شما ظلم کنندگانید ( به خودتان).
ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿52
52) سپس عفو کردیم از شما از بعد آن - شاید که شما شکر کنید .
وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿53﴾
53) و آنگاه که دادیم به موسی کتاب (برنامه زندگی) و فرقان (جداکننده حق و باطل را) شاید شما هدایت یابید ( به راه آزادی و استقلال و حقوقمداری).
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿54﴾
54)و آنگاه که گفت موسی برای قومش ای قوم من – همانا شما ظلم کردید بر خودهایتان- بسبب گرفتن گوساله ( به خدائی) پس توبه کنید بسوی بوجودآورنده تان- پس بکشیدخودتان را (نفس اماره تان را ) آن (حکم)شما است- که بهتر است برای شما نزد بوجودآورنده تان – پس توبه پذیرفت بر شما همانا او- اوست که توبه پذیر بخشایشگر است.
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿55﴾
55)و آنگاه که گفتید (بعد از مشاهده چگونگی نزول الواح  وحی تورات  بر موسی  ) ای موسی هرگز ایمان نمی آوریم برای تو حتی ببینیم خدا را آشکارا ( و نمی دانستند که هر موجودی که دیده شود نسبی و محدود است در حالی که خدا مطلق یعنی بی نهایت است و وجود بی نهایت دیده نمی شود ) پس گرفت شما را صاعقه و شما نظاره می کنید.
ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿56﴾
56) سپس منبعث کردیم  شما را از بعد مردنتان شاید شما شکر کنید.
وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿57﴾
57) و ادامه دادیم  بر شما ابر (پوشاننده) را   - و نازل کردیم بر شما من ( پشمک درختی ) و سلوی (عسل درختی ) را بخورید از پاکیزه ها آنچه که رزق  دادیم شما را-  و ظلم نکردند بر ما - ولکن بودند بر خودهایشان ظلم می کردند.
وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿58﴾
58) و آنگاه که گفتیم داخل شوید به این قریه (طوی )پس بخورید از او ( از محصولات قریه ) هر  سمتی که خواستید فراوان- و داخل شوید از درب سجده کنان و بگوئید فرو نهادنی است  ( از گناهانمان ) می آمرزیم  برای شما خطاهایتان را و بزودی زیاد می کنیم (نعمت ) نیکوکاران را.
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿59﴾
59) پس تبدیل کردند آنان که ظلم کردند  - سخن را به غیر از آنکه گفته شد برای ایشان پس نازل کردیم بر آنانکه ظلم کردند نگرانی(بیماری روانی )  را از آسمان- به سبب آنچه که  بودند فسق (تمرد) می کردند .
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿60﴾
60) و آنگاه که نوشیدنی خواست موسی برای قومش - پس گفتیم بزن بسبب عصایت سنگ را - پس شکافته شد از او ( از سنگ ) دوازده چشمه – بدرستی که علم یافت  هر مردمی آشامیدنشان را - بخورید و بیاشامید از رزق  خدا-  و مرتکب نشوید در زمین فساد کنندگان (باطل مداران ) .
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿61﴾
61) و آنگاه که گفتید -  ای موسی هرگز صبر نمی کنیم بر طعام واحدی - پس بخوان برای ما پروردگارت را که بیرون آورد برای ما- از آنچه که  می رویاند زمین - از سبزیش و خیارش و سیرش و عدسش و پیازش را - گفت (موسی) آیا بدل می کنید آنکه اوست پست - به آنکه اوست بهتر - فرود آئید به مصر(برگردید )  – پس همانا برای شماست آنچه را که سئوال کردید-  و زده شد بر- ایشان سرافکندگی و درماند گی و منجر شدند به خشمی از خدا- آن است  – بسببی که  همانا ایشان بودند که کافر می شدند به آیات (اصول حق)خدا و می کشتند پیامبران ( امروز روشنفکران ) را بدون حق - آن است  بسبب آنچه که سرپیچی کردند و بودند تجاوز می کردند ( از اصول راهنمای حق ).
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿62﴾
62) همانا آنان که ایمان آوردند(به محمد ) و آنان که یهودی شدند (پیروان موسی) و نصاری (پیروان عیسی) و صائبین (پیروان نوح (ع) هر کسی که  ایمان آورد به خدا و بدوران  آخرت وعمل کرد اصلاحات ( حق مداری) را  پس برای ایشان است مزدشان نزد پروردگارشان - و نیست ترسی بر - ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند .
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿63﴾
63) و آنگاه که گرفتیم پیمانتان را و بلند کردیم بالای شما طور را ( الواح تورات را که بر سنگ های طور نوشته شده بودند ) بگیرید آنچه را که  دادیم شما را بقوت- و یاد کنید آنچه را که در اوست شاید شما متقی شوید ( اصول راهنمای حق را دراندیشه و بیان وعمل حفظ کنید) .
ثمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿64﴾
64) سپس روی گردانیدید  از بعد آن – پس اگر نبود فضل ( احسان) خدا بر شما و رحمتش -البته بودید از بازندگانند (دنیا و آخرت).
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ ﴿65﴾
65)و البته بدرستیکه علم یافتید  آنان که تجاوز کردند از شما در شنبه ( نباید ماهی می گرفتند و گرفتند ) پس گفتیم برای ایشان باشید بوزیندگان ( تقلید کنندگان بدون چون و چرا ) فرسوده شدگان  ( هدرشدگان ).
فَجَعَلْنَاهَا نَكَالاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴿66﴾
66)پس قرار دادیم او را  عبرتی بر آنچه که  میان دو دستش ( اهل آن زمان ) و آنچه که جانشینش اند ( آیندگان ) و اندرزی برای متقین (حفظ کنندگان اصول راهنمای حق را در اندیشه و عملشان ).
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿67﴾
67)و آنگاه که گفت موسی برای قومش همانا خداامر می کند شما را اینکه ذبح کنید گاوی را – گفتند آیا می گیری ما را به استهزاء – گفت ( موسی ) پناه می برم به خدااینکه باشم از جاهلان ( استهزاء کردن از علائم جاهلیت است ).
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ ﴿68﴾
68) گفتند دعوت کن  برای ما پروردگارت را بیان کند برای ما چیست او ( گاوی که ذبح شود) گفت همانا او ( خدا) می گوید همانا او گاوی است نه پیر و نه جوان متوسط میان آن (میان پیری و جوانی ) پس بکنید آنچه را که  امر کرده می شوید .
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ﴿69﴾
69) گفتند دعوت کن  برای ما پروردگارت را بیان کند برای ما چیست رنگ او ( رنگ گاو) گفت ( موسی) همانا او (خدا) می گوید همانا او گاوی است که زرد خالص است رنگش- مسرور می کند نظاره کنندگان را .
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّآ إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿70﴾
70) گفتند ( مردم) دعوت کن برای ما پروردگارت را بیان کند برای ما چیست او (چگونه است آن گاو) همانا گاو مشتبه شد بر ما و همانا ما انشاء الله البته هدایت یافتگانیم (چون و چرا کردن مردم با رهبری - حق مردم است و رهبر باید به سئوالات مردم جواب قانع کننده بدهد هر چند سئوال برای گریز از اطاعت کردن از رهبری باشد ) .
قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ ﴿71﴾
71) گفت ( موسی) همانا او (خدا ) می گوید همانا او – گاوی است نه  سرافکنده که زیر و رو کند (شخم زند) زمین را و نه بیاشاماند ( آب بکشد از چاه برای آبیاری ) محاصل  را – سالم است نیست لکه ای در او گفتند ( مردم) اکنون آوردی حق را – پس ذبح کردند او را – و نزدیک نبودند که ( ذبح ) بکنند .
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿72﴾
72) و آنگاه که کشتید شخصی را ( علت ذبح گاو را در اینجا آورده ) پس مدافعه کردید در او ( چه کسی او را کشته است ) و خدا بیرون می آورد آنچه  را که بودید کتمان می کردید.
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿73﴾
73) پس گفتیم بزنید او را ( مرده را )  بسبب پاره ای از او ( از گوشت گاو ذبح شده که مرده زنده شود ) بدینسان زنده می کند خدا مردگان را و نشان می دهد به شما آیاتش را شاید شما تعقل کنید.
ثمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿74﴾
74) سپس سفت شد قلب هایتان از بعد آن ( معجزه بجای اینکه نرم شود قلبتان ) پس او ( قلبتان شد ) مانند سنگ یا شدیدتر در سفتی و همانا از سنگ البته آنچه که شکافته می شود  از او( جاری می شود ) رودها و همانا از او ( از سنگ ) البته آنچه که پاره می شود پس بیرون می آید از او آب – و همانا از او( از سنگ ) البته آنچه که فرو می افتد از هراس خدا و نیست خدا غافل از آنچه که  می کنید.
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿75﴾
75)آیا پس طمع می کنید اینکه ایمان بیاورند برای شما و بدرستیکه بود  گروهی از ایشان – که می شنیدند کلام خدا را سپس تحریف می کردند او را از بعد آنچه که  تعقل کردند او را ( فهمیدند ) و ایشان علم دارند ( به حقانیت اصول راهنمای حق که بر انبیاء نازل شده است ).
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿76﴾
76) و آنگاه که ملاقات کردند آنان را که ایمان آوردند ( به اصول حق ) گفتند ایمان آوردیم و آنگاه که خلوت کردند بعضیشان به بعضی - گفتند آیا صحبت می کنید با ایشان ( با اهل حق ) به آنچه که گشود خدا بر شما ( کتابهای که دارید و حقانیت آنها را تایید می کند ) تا دلیل آورند شما را به او ( به کتابهایتان ) نزد پروردگارتان – آیا پس تعقل نمی کنید ( پس کتمان کنید ) .
أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿77﴾
77) آیا و علم ندارند – همانا خدا علم دارد به آنچه که  سری می دارند و آنچه را که علنی می کنند.
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ ﴿78﴾
78) و از ایشان است اُمّیّونی ( در پایه انسانی ) که علم ندارند به کتاب ( که حق را بشناسند ) مگر آرزوهای ( خیالی ) و نیستند ایشان ( آگاه به چیزی ) مگر گمان می کنند ( که می دانند چیزی را ).
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿79﴾
79) پس وای برای  آنان که می نویسند کتاب را با دستهایشان- سپس می گویند این ( کتاب ) از نزد خداوند است تا بدل گیرند به او ( به کتابی که می نویسند ) بهاء اندکی را- پس وای برای ایشان از آنچه که  نوشت  دستهایشان  و- وای  برای ایشان از آنچه که  کسب می کنند .
وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿80﴾
80) و گفتند هرگز درک( اثر) نمی کند ما را آتش ( در جهنم ) مگر دورانها یی معدود – بگو آیا گرفتید نزد خداوند عهدی را ( که شما فقط چند دورانی در آتش باشید ) .پس هرگز تخلف نمی کند خداوند عهدش را – یا می گویید بر خداوند آنچه را که  علم ندارید.
بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿81﴾
81 ) آری – کسی که کسب کرد بدی را و احاطه کرد به او خطاهایش پس آنها اهل آتشند – ایشان در او ( در آتش ) جاویدانند.
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿82﴾
82) و آنان که ایمان آورند ( به اصول حق ) و کردند اصلاحات ( حق مداری )را  آنها اهل بهشتند – ایشان در او ( در بهشت) جاویدانند .
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿83﴾
83) و آنگاه که گرفتیم پیمان از بنی اسرائیل ( از فرزندان پرستنده خداوند ) که نپرستید مگر خداوند را ( مطلق فعال فقط خداوند را بدانید ) و به پدر و مادر نیکی  کردن را  و صاحب قرابت – و یتیمان و درماند گان – و بگویید برای مردم نیکوئی را (توهین به مردم نکنید ) و بر پا دارید (محتوای ) نماز را و بدهید زکات را ( مالیات) را – سپس روی گردانیدید مگر اندکی از شما – و شما اعراض کنندگانید ( از اصول حق ).
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿84﴾
84) و آنگاه که گرفتیم پیمان از شما که نریزید خونهایتان را و بیرون نکنید خودهایتان را از دیارتان- سپس اقرار گردید ( به این پیمان ) و شما شهادت می دهید.
ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿85﴾
85) سپس شما اینهائید که می کشید خودهایتان را و بیرون می کنید گروهی از خودهایتان را از دیارشان - پشتیبانی می کنید بر-ایشان ( بر متجاوزان ) به گناه و دشمنی و چنانچه بیاورند شما را اسیرانی - فدیه می دهید به ایشان ( به متجاوزان ) و او حرام است بر شما  بیرون کردنشان ( چه رسد به فدیه گرفتن ) – آیا پس  ایمان می آورید به برخی از کتاب ( برنامه زندگی ) و کافر می شوید ( انکار می کنید ) به برخی ( دیگر ) پس چیست جزای کسی که می کند آن را (کشتن و بیرون کردن و فدیه گرفتن را ) از شما مگر خواری در زندگی دنیا – و دوران  قیامت برگردانیده می شوید بسوی شدیدترین عذاب – و نیست خداوند غافل از آنچه که عمل می کنید .
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿86﴾
86) آنها - آنانند که بدل گرفتند زندگانی دنیا را به آخرت- پس سبک کرده نمی شود از ایشان عذاب و نه ایشان یاری کرده می شوند( در قیامت ).
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ ﴿87﴾
87) و البته بدرستی که دادیم به موسی کتاب و پی گیری کردیم از بعد او به رسولان (دیگر )- و دادیم به عیسی فرزند مریم  شفاف کننده ها و تایید کردیم او را به روح القدوس (رقائیل ) -آیا پس هرگاه آمد شما را رسولی بسبب  آنچه که  هوس نمی کند نفسهایتان تکبر کردید( مطلق العنانی کردید ) پس گروهی ( از پیامبرا ن ) را تکذیب کردید و گروهی را می کشید .
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿88﴾
88) و گفتند ( اهل باطل ) قلب های ما در غلاف است - بلکه لعنت کرد ایشان را خداوند بکفرشان ( انکارشان حق را ) پس اندکند آنچه که  ایمان می آورند.
وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿89﴾
89) و زمانی که آمد ایشان را کتابی از نزد خداوند تصدیق کننده - برای  آنچه که  با ایشان است-  و بودند از قبل می گشودند ( مشکلات را با استناد به کتاب خود بر آمدن کتاب جدید ) بر آنان که کافر شدند ( انکار کردند آمدن کتاب جدید را )-  پس زمانی که آمد ایشان را ( کتاب جدید ) آنچه که  شناختند ( از قبل ) کافر شدند به او ( به کتاب جدید )-  پس لعنت خداوند بر کافران ( انکار کنندگان کتاب جدید با اصول راهنمای حق کاملتر ) .
بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْياً أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿90﴾
90) چه آسیبدار است آنچه که  تبدیل کردند بسبب  او ( با اصول باطل ) خودشان را اینکه کافر شوند ( انکار کنند).به آنچه که نازل کرد خداوند ( از اصول حق به ) جویای ( برتری  طلبی) اینکه نازل می کند   خداوند از فضلش ( از احسانش). بر کسی که می خواهد از پرستش کنندگانش – پس منجر کردند به خشمی بر خشمی ( از خداوند ) و برای کافران ( انکار کنندگان اصول حق ) عذاب خوار کننده است.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاء اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿91﴾
91) و آنگاه که گفته شد برای ایشان ایمان آورید به آنچه  که نازل کرد  خداوند – گفتند ایمان می آوریم به آنچه که نازل کرده شد بر ما ( حقیقت به طور انحصاری پیش ماست)و کافر می شوند ( انکار می کنند ) به آنچه که  وراء اوست و او (قرآن ) حق است تصدیق کننده برای  آنچه که با ایشان است بگو – پس چرا می کشید پیامبران(روشنفکران ) خداوند را  - از قبل چنانچه بودید ایمان آورندگان.
وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿92﴾
92) و البته بدرستی که آمد شما را موسی با بینات – سپس گرفتید گوساله را از بعد او ( به خدائی ) و شما ظالمانید (سلطه گرانید).
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ ﴿93
93) و آنگاه که گرفتیم پیمان شما را و بلند کردیم بر بالای شما طور را ( الواح آیات تورات را ) بگیرید آنچه که دادیم شما را بقوت و بشنوید – گفتند شنیدیم و سرپیچی کردیم ( درعمل) و نوشانیده شد در قلبشان ( مقام خدائی ) گوساله به کفرشان ( به انکار اصول راهنمای حق ) – بگو چه آسیبدار  است آنچه که امر می کند شما را به او ( به انکار اصول حق ) ایمانتان – چنانچه بودید ایمان آورندگان.
قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿94﴾
94) بگو چنانچه بود برای شما سرای  آخرت نزد خداوند خالص از غیر مردم - پس آرزوی مرگ کنید چنانچه بودید راستگویان.
وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿95﴾
95) و هرگز آرزو نمی کنندش هیچگاه -  بسبب  آنچه که تقدیم کرد دستهایشان ( عمل کردشان ) و خداوند عالم است به ظالمان ( سلطه گران).
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿96﴾
96) و البته می یابی حتما ایشان را حریصترین مردم بر زندگی - و از آنان که شرک ورزیدند -  علاقه  دارد یکی شان اگر عمر داده شود هزار سال – و نیست او(هزار سال )  بر کنار کننده او را  از عذاب- اینکه عمر داده شود – و خداوند بینشمند است  به آنچه  که عمل می کنند.
قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿97﴾
97) بگو کسی که بود دشمن برای جبرائیل پس همانا او (جبرئیل ) نازل کردش(کتاب را ) بر قلب تو ( ای محمد) با اجازه خداوند تصدیق کننده بر آنچه که  میان دو دستش ( جلوترش) است و هدایتی و مژدگانی برای ایمان آوردندگان.
مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ﴿98﴾
98) کسی که بود دشمن برای خداوند و فرشتگانش و رسولانش(انبیاء ) و جبرائیل و میکائیل پس همانا خداوند دشمن است برای کافران ( انکارکنندگان اصول حق ) .
وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿99﴾
99) و البته بدرستی که نازل کردیم به سوی تو ( ای محمد ) آیات تبیین کننده (اصول راهنمای حق ) و کافر نمی شود به او مگر فاسقان ( متمردان) .
أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿100﴾
100) آیا و هرگاه  که عهد بستند عهدی راکنار زدند او را گروهی از ایشان – بلکه اکثر ایشان ایمان نمی آورند.
وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿101﴾
101) و زمانی که آمد ایشان را رسولی از نزد خداوند تصدیق کننده برای  آنچه که  با ایشان است -انداخت گروهی از آنان که داده شدند کتاب را (از قبل ) کتاب خداوند را وراء پشتشان گویا اینکه ایشان علم ندارند.
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿102﴾
102) و پیروی کردند آنچه را که   می خوانند شیطانها ( منحرف کنندگان از حق ) بر فرمانروائی ( کشور) سلیمان و کافر نشد ( انکار نکرد اصول حق را ) سلیمان ولکن شیطانها ( منحرفان از حق) کافر شدند ( انکار کردند اصول حق را ) و تعلیم می دهند مردم را به جادوگری ( روش منحرف کردن دیگران) و آنچه که ( از علم) نازل کرده شد بر دو فرشته در بابل -هاروت و ماروت و تعلیم نمی دهند ( آن دو فرشته ) از کسی را تا اینکه بگویند قطعا که ما فتنه ( گرفتاری) هستیم پس کافر نشو ( انکار نکن اصول راهنمای حق را ) پس ( مردم) تعلیم می گیرند از دو ( فرشته) آنچه را که  تفرقه می اندازند به او (به علمی که یاد می گیرند)میان انسان و لنگه اش و نیستند ایشان ضرر رسانندگان بسبب  او ( به سبب علمی که یاد می گیرند ) از کسی را - مگر با اجازه خداوند  ( انسان مختار است علم را چه در حق و چه در باطل به کار گیرد و چون این اختیار از طرف خداوند است پس ضرر و نفعی که به دست می آید هر دو با اجازه خداوند  است ) و تعلیم می گیرند آنچه  را که ضرر می رساند ایشان را و نفع  نمی رساند ایشان را و البته بدرستی که علم یافتند – البته کسی که تبدیل کرد او را ( کاربرد علم را از حق به باطل) نیست برای او در آخرت از فایده ای و البته آسیبدار است آنچه که تبدیل کردند به او ( به کاربرد علم از حق به باطل ) خودشان را – اگر بودند که علم می داشتند ( به نتایج کارشان ) .
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿103﴾
103) و اگر همانا ایشان ایمان  می اوردند و متقی می شدند  ( حفظ می کردند  اصول راهنمای حق را در اندیشه و عمل ) البته ثوابی است از نزد خداوند که بهتر است اگر بودند که علم می داشتند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿104﴾
104) ای آنان که ایمان آوردید نگوئید رعایت ( چوپانی) کن ما را ( چون حیوان نیستید) بگوئید مهلت بده  ما را و بشنوید ( و یاد بگیرید) و برای کافران ( انکار کنندگان اصول حق ) عذابی دردناک است .
مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿105﴾
105) علاقه  ندارند آنان که کافر شدند ( انکار کردند حق را) از اهل کتاب و نه مشرکین اینکه نازل کرده شود بر شما از خیری ( مال و علم ) از پروردگارتان و خداوند اختصاص می دهد برحمتش کسی را که می خواهد – و خداوند دارای فضل (احسان) بزرگ است.
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿106﴾
106)هر آنچه برداشت کنیم از آیه ای(حکمی را    )  یا ترک کنیمش (تا مدتی   ) بیآوریم بهتر از او (کاملتر )یا مانند او(  مناسبتری )  را- همانا خدا بر هر چیزی قادر است.
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿107﴾
107) آیا علم نداری همانا خداوند است که برای اوست فرمانروائی آسمانها و زمین و نیست برای شما از غیر خداوند از یاوری و نه یاری کننده ای .
أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ ﴿108﴾
108) یا می خواهید اینکه سئوال کنید رسولتان را همچنان که سئوال کرده  شد موسی از قبل ( مثل دیدن خداوند – فرزند داشتن خداوند- سخن گفتن خداوند با همه  - دادن آیات به همه – مکان خداوند آمد و رفت خداوند ) و هرکس بدل گیرد کفر را به ایمان پس بدرستی که گم کرد پردازش جهت را ( جهت حرکت تکاملی را) .
وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿109﴾
109) علاقه داشتند بسیاری از اهل کتاب اگر که مرتد کنند ( برگردانند ) شما را از بعد ایمان آوردنتان به کفر ( به انکار حق) – به حسادتی از نزد خودشان از بعد آنچه  که تبیین شد برای ایشان حق – پس عفو کنید – و مدارا کنید تا بیاورد خداوند امرش را (پیروزی حق بر باطل را) همانا خداوند بر هر چیزی قادر است.
وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿110﴾
110) و بر پا دارید نماز را ( به محتوی) و بدهد زکات را ( مالیات را) و آنچه را که  تقدیم می کنید برای خودتان از خیری می یابید او را نزد خداوند- همانا  خداوند  به آنچه که عمل می کنید بینشمند است .
وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿111﴾
111) و گفتند هرگز داخل نمی شود به بهشت مگر کسی که بود  یهودی یا نصرانی – این است آرزوهایشان – بگو بیاورید برهانتان را چنانچه بودید راستگویان .
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿112﴾
112) آری – کسی که سالم کرد جهتش را برای خداوند و او نیکوکار است- پس برای اوست مزدش نزد پروردگارش و نیست ترسی بر-ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿113﴾
113) و گفتند یهودان که نیستند نصاری بر چیزی ( از حق) و گفتند نصاری که نیستند یهودان بر چیزی ( از حق) و ایشان می خوانند کتاب ( خداوند را) بدینسان گفتند آنان که علم ندارند مانند گفتار ایشان  را ( مثل شیعه – و سنی به همدیگر
و امثالهم  ) پس خداوند حکم می کند (داوری می کند) میانشان بدوران  قیامت در آنچه  که بودند در او ( در حق ) اختلاف می کردند .
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿114﴾
114) و کیست ظالمتر ( سلطه گرتر) از کسی که منع کرد مسجدهای خداوند را اینکه یادآوری شود در او ( در مسجد) نام او ( نام خداوند) و کوشش کرد در خرابی او (که مردم در مسجد اجتماع نکنند) آنها (سلطه گران را) نبود برای ایشان (جرات) اینکه داخل شوند به او ( به مسجد) مگر ترسیدگان ( و با حراست تمام) برای ایشان در دنیا خواری و برای ایشان در آخرت عذاب بزرگ است.
وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿115﴾
115) و برای خداوند است مشرق و مغرب پس به هر کجا روی آورید پس همانجا جهت خداوند است – همانا خداوند وسعت دهنده  عالم است.
      وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿116﴾
116) و گفتند گرفت خداوند نوزادی را ( بشراکت  ) - فعال ( مطلق) اوست بلکه برای اوست آنچه که  در آسمانها و زمین است همه برای او فرو تنانند.
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿117﴾
117) اختراع کننده آسمانها و زمین است و آنگاه که فیصله داد امری را پس قطعا می گوید برای او  بشو پس می شود.
وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿118﴾
118) و گفتند آنان که علم ندارند-  چرا سخن نمی گوید ما را خداوند یا نمی آید بما آیه ای – بدینسان گفتند آنان که از قبل ایشانند -  مثل گفتار ایشان را – شباهت یافت دلهایشان بدرستی که بیان کردیم آیات را برای گروهی که یقین می کنند.
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ ﴿119﴾
119) همانا ما فرستادیم ترا بحق مژده دهنده و اخطار کننده و پرسیده  نمی شوی از اهل دوزخ.
وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿120﴾
120) و هرگز راضی نمی شود از تو یهود و نه نصاری تا پیروی کنی ملّت ( مذهب) ایشان را – بگو همانا هدایت خداوند – اوست  که هدایت است – و البته چنانچه پیروی کردی هوسهای ایشان را بعد از آنکه آمد ترا از علم – نیست برای تو (غیر) از خداوند از یاوری کننده و نه یاری دهنده ای .
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿121﴾
121) آنان که دادیم ایشان را کتاب – می خوانند او را حق خواندنش را ( با اصول حق) آنها ایمان می آورند به او (به کتاب) وهر کس کافر شود به او ( به کتاب) پس آنها ایشانند که بازندگانند.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿122﴾
122) ای بنی اسرائیل ( ای فرزندان پرستنده خداوند) یاد آورید نعمت مرا ( اصول راهنمای اندیشه و عمل حق را ) آن که نعمت دادم بر شما همانا من فضیلت دادم ( به اصول حق) شما را بر جهانیان .
وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿123﴾
123) متقی شوید ( حفظ کنید با اصول راهنمای اندیشه و عمل حق خودتان را برای ) دورانی  که کفایت نمی کند شخصی از شخصی چیزی را-  و قبول نمی شود از او عوضی  را- و نفع نمی کند او را شفاعت کردنی – و نه ایشان یاری کرده می شوند.
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿124﴾
124) و آن گاه که آزمود ابراهیم را پروردگارش به کلماتی ( به حوادثی مثل – عبادت ستارگان – ماه – خورشید – انداخته شدن به آتش  -مهاجرت – ندادن فرزند – تبعید فرزند و همسر – ذبح فرزند – و غیره و ...) پس تمام کرد ایشان را – گفت : (خداوند) همانا من قرار دهنده ام ترا برای مردم به امامتی – گفت ( ابراهیم) و از فرزندان من ( کسی امام می شود ) گفت ( خداوند) نمی رسد عهد من ( امامت عهد خداست) به ظالمان ( به سلطه گرها – امامت به عادلها می رسد و این امامت خاص است) .
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿125﴾
125) و آنگاه که قرار دادیم خانه را ( کعبه را) پاداشگاهی برای مردم و امنی – و بگیرید از مقام ابراهیم مصلی ( مکان نماز)- و عهد کردیم به ابراهیم و اسماعیل این که پاک کنید خانه مرا ( از شرک) برای طواف کنندگان و ادامه دهندگان و رکوع کنندگان سجده کردنی.
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿126﴾
126) و آنگاه که  گفت ابراهیم – پروردگار من قرار بده این را ( این مکان را) منطقه  امنی و رزق  بده اهلش را از محصولات –کسی که ایمان آورد از ایشان به خداوند و دوران  آخرت – گفت  ( خداوند) و کسی که کافر شد ( انکار حق کرد) پس بهره می دهم او را اندکی سپس مضطر (ناچار) می کنم او را به سوی عذاب آتش و آسیبدار شدنگاه  است.
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿127﴾
127) و آنگاه که بلند می کند ابراهیم پایه ها را از خانه (از کعبه) و اسماعیل – (گفتند) پروردگار ما – قبول کن از ما ( تجدید بنای کعبه را) همانا توئی – تو شنوای عالم.
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿128﴾
128) پروردگار ما و قرار بده ما را مسلمانانی ( صلح جویانی)برای تو – و از نسلهای ما امتی ( پایگاهی= نسلی ) مسلمان ( صلح جو) برای تو و نشان بده مناسک ( آداب) ما را و بپذیر - توبه بر ما همانا توئی – تو- توبه پذیر بخشایشگر  .
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿129﴾
129) پروردگار ما و مبعوث کن در ایشان رسولی را از ایشان- که بخواند بر- ایشان آیات تو را وتعلیم  بدهد ایشان را کتاب (برنامه زندگی) و حکمت (وسیله داوری میان حق و باطل ) و نمو (رشد) بدهد ایشان را همانا توئی – تو شرافتمند حکیم.
وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿130﴾
130) و کیست که راغب می شود ( که برگردد) از ملّت ( از مذهب) ابراهیم مگر کسی که نفهم کند خودش را و البته بدرستی که برگزیدیم او را در دنیا و همانا او در آخرت البته از صالحین است.
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿131﴾
131) آنگاه که گفت برای او پروردگارش مسلمان شو گفت مسلمان شدم ( صلح جو شدم) برای پروردگار جهانیان.
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿132﴾
132) و وصیت کرد به او ( به مسلمانی) ابراهیم فرزندانش را و یعقوب – ای فرزندان من همانا خداوند برگزید برای شما دین ( قانون حق) را پس نمیرید حتما مگر و شما مسلمانید ( صلح جوئید).
أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿133﴾
133) یا بودید شاهدان آنگاه که حاضر شد یعقوب را مرگ - آنگاه که گفت برای فرزندانش چه را ( چه کسی را) پرستش می کنید از بعد من- گفتند ( فرزندان) پرستش می کنیم اله ( خدای مطلق فعال) تو را – اله ( خدای مطلق فعال) اجدادت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را – اله ( خدای مطلق فعال) واحدی را و ما برای اومسلمانیم.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿134﴾
134) این است امتی ( پایگاهی=نسلی که ) بدرستی که گذشت  - برای اوست آنچه را که کسب کرد و برای شماست آنچه را که  کسب کردید و سئوال کرده نمی شوید از آنچه  که بودند عمل می کردند.
وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿135﴾
135) و گفتند بشوید یهودی یا نصرانی هدایت یابید بگو بلکه ملت ( مذهب) ابراهیم حنیف (صحیحی) که و نبود از مشرکین ( به غیر از خداوند هیچ موجودی را مطلق فعال نمی دانست ) .
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿136﴾
136) بگوئید ایمان آوردیم به خداوند و آنچه که نازل کرده شد به سوی ما و آنچه که نازل کرده شد بسوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و آنچه که  داده شد موسی و عیسی و آنچه که داده شد به پیامبران از پروردگارشان- فرق نمی گذاریم میان فردی از ایشان و ما برای او ( خداوند) مسلمانیم ( صلح جوئیم).
فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿137﴾
137) پس چنانچه ایمان آوردند به مانند آنچه که  ایمان آوردید به او ( به خداوند) پس بدرستی که هدایت یافتند و چنانچه رویگردانیدند پس قطعا که ایشان در جدائی اند ( از اهل حق). پس بزودی کفایت می کند تو را ( خداوند) از ایشان ( و احتیاج به آنها نداری) و خداوند شنوای عالم  است.
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ﴿138﴾
138) رنگ خداوند ( رنگ توحید) است و کیست نیکوتر از خداوند در رنگی – و ما برای او پرستش کنندگانیم ( نسبی و فعالیم) .
قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿139﴾
139) بگو آیا دلیل می خواهید ما را در خداوند و او پروردگار ما و پروردگار شماست و برای ماست اعمال ما و برای شماست اعمالتان و ما برای او خالص کنندگانیم (دین را).
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿140﴾
140) یا می گوئید همانا ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط بودند – یهودی یا نصرانی – بگو آیا شما عالمترید یا خداوند - و کیست ظالمتر ( سلطه گرتر) از کسی که کتمان کرد شهادت را (اقرار بحق را) که نزد اوست از خداوند – و نیست خداوند غافل از آنچه که عمل می کنید.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿141﴾
141) این است امتی ( پایگاهی= نسلی که) بدرستی که گذشت  - برای اوست آنچه را که  کسب کرد و برای شماست آنچه را که  کسب کردید و سئوال کرده نمی شوید از آنچه که  بودند عمل می کردند.
سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿142﴾
142) بزودی می گویند سفیهان ( نفهمان) از مردم - چیست که برگردانید ایشان را از قبله شان آن که (قبله ای که ) بودند بر او (قدس) بگو برای خداوند است مشرق و مغرب – هدایت می کند کسی را که می خواهد به سوی مسیرمستقیم ( کمال جوئی).
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿143﴾
143) و بدینسان قرار دادیم شما را امتی ( پایگاهی= نسلی) وسط  تا باشید شاهدانی ( از حق) بر مردم - و می باشد رسول بر شما شاهد ( به حق) و قرار ندادیم قبله را آن که بودی بر او ( قدس) مگر تا علم یابیم(بعداز علم غیب به علم شهود) کسی را که پیروی می کند رسول را از کسی که منقلب می شود بر عقبش ( به قبله سابق) و چنانچه بود ( تغییر قبله) البته بزرگ ( پذیرش آن ) مگر بر آنان که هدایت کرد خداوند ( به عقل خدا دادی و اصول راهنمای حق ) و نبود خداوند تا ضایع کند ایمان شما را – همانا خداوند به مردم البته مهربان بخشایشگر است.
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿144﴾
144) بدرستی که می بینیم منقلب  شدن جهتت را در آسمان ( به انتظار آمدن وحی توسط جبرئیل) پس البته بر می گردانیم ترا  به قبله ای که راضی شوی  به  او- پس بگردان جهتت را بجانب مسجد الحرام – و هر سمتی که بودید . پس بگردانید جهتتان را بجانب او (مسجد الحرام) و همانا آنان که داده شدند کتاب (کتاب تورات و انجیل و ...) البته علم دارند همانا او (تغییر قبله) حق است از پروردگارشان. و نیست خداوند غافل از آنچه که عمل می کنید .
وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿145﴾
145) و البته چنانچه بیاوری بآنانکه داده شدند کتاب را به هر آیه ای ( که دلیلی باشد برای تغییر قبله ) پیروی نمی کنند قبله تو را و نیستی تو پیروی کننده قبله ایشان را – و نیست برخی از ایشان پیروی کننده قبله برخی را – و البته چنانچه پیروی کردی هوسهای ایشان را از بعد آنچه که آمد ترا از علم – همانا تو بنابراین  البته از ظالمانی ( سلطه گرانی).
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿146﴾
146) آنان که دادیم ایشان را کتاب می شناسند او را ( محمد (ص) را ) همچنانکه می شناسند فرزندانشان را – و همانا گروهی از ایشان البته کتمان (سانسور) می کنند حق را و ایشان  علم دارند ( به حقانیت ا و).
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿147﴾
147) حق از پروردگار توست پس نباش حتما از شک کنندگان .
وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿148﴾
148) و برای هر(انسای) جهتی است که او روی گردان به اوست – پس سبقت گیرید در  خیرات - هر جا که باشید   بیاورد شما را جمیعا ( خداوند به میعاد گاه) – همانا خداوند بر هر چیزی قادر است.
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿149﴾
149) و ازهر سمتی که بیرون آمدی پس روی بگردان جهتت را جانب مسجدالحرام – همانا  او ( قبله) البته حق است از پروردگارت و نیست خداوند غافل از آنچه که عمل  می کنید.
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿150﴾
150) و ازهر سمتی که بیرون آمدی پس روی  بگردان جهتت را جانب مسجدالحرام – و هر سمتی که بودید پس روی بگردانید جهتتان را جانب او ( مسجدالحرام) تا اینکه نباشد برای مردم بر شما  دلیلی (در اعتراض) – مگر آنان که ظلم کردند  از ایشان  ( سلطه گری کردند و بدون دلیل اعتراض نمودند) پس هراس نکنید ایشان را و هراس کنید مرا (مبادا قبله یعنی میعادگاه جامعه توحید را تغییر دهید) تا تمام کنم نعمتم را بر شما شاید شما هدایت یابید ( به عقل و اصول راهنمای خدا داده).
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿151﴾
151) همچنانکه فرستادیم در شما رسولی را از ( خود) شما که می خواند بر شما آیات ما را و نمو می دهد شما را و تعلیم می دهد شما را کتاب ( برنامه زندگی ) و حکمت (اصول داوری میان حق و باطل) و تعلیم می دهد شما را آنچه را که  نبودید که علم داشته باشید.
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿152﴾
152) پس ذکر کنید مرا (با عمل به اصول راهنمای حق) ذکر کنم شما را ( با باز کردن فضای اندیشه و عملتان تا بی نهایت) و شکر کنید مرا ( قدر اصول راهنمای حق مرا بدانید) و کافر نشوید ( انکار نکنید اصول ) مرا.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿153
153) ای آنان که ایمان آوردید ( به اصول راهنمای حق) کمک بطلبید به شکیبایی ( به استمرار در آزادی و استقلال خواهی) و نماز ( در شناخت موازین حق و باطل و نفاق و در به عمل در آوردن آن )همان خداوندبا شکیبایان است .
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ ﴿154﴾
154) و نگویید برای کسانی که کشته می شوند در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه)خداوند مردگانند – بلکه زنده گانند ( در اندیشه و عمل مردم حاضرند و در دوران رجعت بدنیا می آیند و بقیه عمر خود را در جامعه توحیدی موعود زندگی می کنند) ولکن شعور ندارید.
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿155﴾
155) و البته می آزمائیم حتما شما را به چیزی از ترس ( از همدیگر) و گرسنگی ( به قحطی ) و کاستی از اموال ( به فقر) و نفسها ( به مریض شدن) و محصولات ( به خشکسالی ) و بشارت بده شکیبایان را ( آنهائی در مقابل هر بلائی با نسبی و فعال کردن خود مقاومت می کنند).
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿156﴾
156) آنانکه  - آنگاه که اصابت کرد ایشان را مصیبتی – گفتند   همانا   ما برای خداوندیم و  همانا ما به سوی او(در قیامت ) مراجعت کنندگانیم.
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾
157) آنهایند - که بر- ایشان است درودها یی از پروردگارشان و بخشایشی – و آنها ایشانند که هدایت یافتگانند ( با اصول راهنمای حق ).
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿158﴾
158) همانا صفا ( خالص کردن خود برای جامعه توحیدی ) و مروه ( قوی کردن خود برای جامعه توحیدی) از شعائر ( از علامت های شناخت ) خداوند است پس کسی که حج کرد ( قصد کرد به ایجاد جامعه توحیدی ) یا عمره کرد ( خودسازی کرد) پس نیست باکی بر او اینکه طواف کند ( حرکت توحیدی کند ) به آن دو ( به صفا و مروه) – و کسی که داوطلب شد به خیری – پس همانا خداوند شاکر ( قدرشناس ) و عالم است.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿159﴾
159)همانا آنان که کتمان( سانسور)  می کنند آنچه راکه  نازل کردیم از بیانها و هدایت -از بعد آنچه که  بیان کردیم او را ( اصول راهنمای حق را)   برای مردم  در کتاب- آنهایند   - که لعنت می کند ایشان را خداوند و لعنت می کندایشان را لعنت کنندگان ( از مردم و فرشتگان و ...)
إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿160﴾
160) مگر آنان که توبه کردند و اصلاحات کردند ( حق مدار شدند) و بیان کردند- پس آنها را توبه می پذیرم ( من خداوند) بر- ایشان - و من توبه پذیر بخشایشگرم.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿161﴾
161) همانا آنان که کافر شدند ( انکار کردند اصول راهنمای حق را ) و مردند و ایشان کافرانند – آنهایند که  بر-ایشان است لعنت خداوند و فرشتگان و مردم همگی .
خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ ﴿162﴾
162) جاویدانند در او ( در جهنم) سبک کرده نمی شود  از ایشان عذاب -  و نه ایشان مهلت داده می شوند.
وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ﴿163﴾
163) و اله (مطلق فعال) شما – اله (مطلق فعال) واحد است – نیست الهی (مطلق فعالی) مگر او که بخشایندۀ بخشایگر است .
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿164﴾
164) همانا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و کشتی ها آنکه جریان می یابد در دریا بسبب  آنچه  که نفع می دهد مردم را و آنچه  راکه نازل کرد  خداوند از آسمان از آبی که – پس زنده کرد به او ( به آب) زمین را بعد ازمردنش ( زمینی که گیاه نداشت ) و پخش کرد در او ( در زمین) از هر جنبنده ای – و گردانیدن با دها و ابر(کشاننده)  را  که مسخر شده میان آسمان( اول) و زمین البته آیاتی ( نشانه های ) است برای گروهی که تعقل می کنند.
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿165﴾
165) و ازمردم کسی است که می گیرد از غیر خداوند را همتایانی ( شریکانی برای خداوند) دوست میدارند ایشان را مانند دوست داشتن خداوند- و آنان که ایمان آوردند شدیدترند در دوستی برای خداوند - و اگر ببینند آنان که ظلم کردند ( سلطه گری کردند) آنگاه که می بینند عذاب را ( می فهمند ) همانا نیرو برای خداوند است همگی – وهمانا خداوند شدید است به عذاب کردن.
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ ﴿166﴾
166) آنگاه که تبری کردند آنان که پیروی کرده شدند ( رهبران باطل) از آنان که پیروی کردند و دیدند عذاب را و قطع شد به ایشان اسباب (روابط)..
وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿167﴾
167) و گفتند آنان که پیروی کردند – اگر همانا برای ما ( باشد) تکرار ( زندگی در دنیا ) پس تبری می جوئیم از ایشان ( از رهبران مطلق العنان) همچنان که تبری کردند از ما ( در آخرت) بدینسان نشان می دهد خداوند اعمالشان را حسرتهایی بر- ایشان و نیستند  ایشان بیرون روندگان از آتش .
يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿168﴾
168) ای مردم بخورید از آنچه که در زمین است حلالی که پاکیزه است – و پیروی نکنید گامهای شیطان (منحرف از حق را ) همانا او برای شما دشمنی شفاف است.
إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿169﴾
169) قطعا  امر می کند شما را ( شیطان) به بدی و زشتی ( عبور از حق ) و اینکه بگوئید بر خداوند آنچه را که علم ندارید .
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ ﴿170﴾
170) و آنگاه که گفته شد برای ایشان پیروی کنید آنچه را که نازل کرد  خداوند – گفتند بلکه پیروی می کنیم آنچه را که یافتیم بر او ( بر اصول مورد قبول ) اجدادمان را – آیا و اگر که بودند اجدادشان تعقل نمی کردند چیزی را- و هدایت نمی یافتند ( باز هم پیروی می کردند اجدادشان را ) .
وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ ﴿171﴾
171) و مثل آنان که کافر شدند ( انکار کردند اصول حق را )  - مانند است به  مثل آنکه  - بانگ می زند به آنچه  که( مثل حیوان) نمی شنود مگر دعوت کردنی  و ندائی را (کافران هم) - کرانند ( نمی شوند) گنگانند ( سخن نمی گویند) کورانند ( نمی بینند) پس ایشان تعقل نمی کنند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿172﴾
172) ای آنان که ایمان آوردید بخورید از پاکیزه ها آنچه که  رزق دادیم شما را و شکر کنید ( قدرشناسی کنید ) برای خداوند چنانچه بودید او را پرستش می کردید ( در قدر او فعالیت می کردید  ).
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿173﴾
173) قطعا حرام کرد ( خداوند) بر شما – مرده – و خون – و گوشت خوک- و آنچه که آغاز کرده شد به او ( به ذبح او ) برای (نام) غیر خداوند ( برای شرک در نتیجه تضاد ) پس کسی که مضطر ( ناچار) شد بدون جویای (برتری طلبی) و نه تجاوز کننده (از قانون حق) – پس نیست گناهی بر او ( اینکه بخورد از آنها) همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿174﴾
174) همانا آنان که کتمان( سانسور)  می کنند آنچه را که  نازل کرد  خداوند از کتاب ( از برنامه زندگی ) و بدل می گیرند به او بهائی اندکی را -آنها نمی خورند در شکمهایشان مگر آتش را . و سخن نمی گوید ایشان را خداوند بدوران قیامت و نمو نمی دهد ایشان را و برای ایشان عذاب دردناک است.
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿175﴾
175) آنها - آنانند که بدل گرفتند گمراهی را به هدایت - و عذاب را به آمرزش – پس چیست که شکیبا کرد ایشان را  بر آتش .
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿176﴾
176) آن است   بسببی که  همانا خداوند نازل کرد کتاب را به حق و همانا آنان که اختلاف کردند در کتاب ( در برنامه زندگی) البته در جدائی دور ( از حقند).
لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿177﴾
177) نیست خوبی اینکه بگردانید جهتتان را طرف مشرق و مغرب -ولکن خوب کسی است که ایمان آورد به خداوند (تنها مطلق فعال ) و بدوران آخرت و فرشتگان و کتاب و پیامبران و داد مال را بر دوستیش ( که خیلی دوست داشتنی است) به دارنده قرابت و یتیمان و درماند گان و فرزند جهت ( حرکت توحیدی) و سئوال کنندگان و در ( آزاد کردن ) مراقبتهایی ( که  در- گرو – زندان – اسیر و بدهکار  و غیره اند) و بر پا داشت نماز را ( با محتوایش) و داد زکات را (مالیات را ) و وفا کنندگان به عهدشان -آنگاه که عهد بستند و شکیبا یان در آسیب ( مالی) و در ضرر ( بدنی) و هنگام آسیب ( جنگی – زلزله – سیل – تصادفات و ....) آنها آنانند که تصدیق کردند و آنها ایشانند که متقی اند ( اصول راهنمای حق را در اندیشه عمل حفظ می کنند).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿178﴾
178) ای آنان که ایمان آوردید نوشته شد ( برنامه شد)   بر شما قصاص ( پی گیری کردن) در کشته شده ها –

مرد فارغ  به  مردفارغ  و مرد   خادم   به   مرد خادم    - و زن به زن (مثل ان دومرد یعنی    زن فارغ به زن فارغ و زن خادم به زن خادم     ) پس کسی که عفو کرده شد برای او از نظیرش چیزی را پس پیروی کردنی است به شناخت ( حق و تکلیف طرفین ) واداءکردن (دیه) است به او به نیکی – آن تخفیفی است از پروردگارتان و بخشایشی – پس کسی که تجاوز کرد بعد از آن پس برای او عذاب دردناک است .

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿179﴾
179) و برای شما در قصاص کردن زندگانی است ( در نتیجه مردم ، همدیگر را نمی کشند) ای صاحبان خردها شاید شما متقی شوید ( اصول راهنمای حق را در اندیشه و عمل حفظ کنید).
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿180﴾
180) نوشته شد ( برنامه شد) بر شما آنگاه که محتضر شد یکی از شما مرگ را - چنانچه ترک کرد خیری (اموالی و ...) وصیت کردنی است برای پدر و مادر و نزدیکان به شناخت ( حق  و تکلیف هر کدام) و حقی است بر متقین.
فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿181
181) پس کسی که تغییر داد او را ( وصیت را) بعد از  آنچه که  شنید او را- پس قطعا گناهش بر آنان است  که تغییر می دهند او را – همانا خداوند شنوای عالم است .
فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿182﴾
182) پس کسی که ترسید از وصیت کننده ای غلطی را یا گناهی را - پس اصلاح کرد میانشان پس نیست گناهی بر او – همانا خداوند آمروزنده بخشایشگر است.
   يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿183﴾
183) ای آنان که ایمان آوردید نوشته شد ( برنامه شد ) بر شما روزه ( گرفتن) – همچنان که نوشته شد بر آنان که از قبل شمایند - شاید شما متقی شوید ( اصول راهنمای حق را در اندیشه و عمل حفظ کنید .)
أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿184﴾
184) دورانهای معدودی است ( ماه رمضان) پس کسی که بود از شما مریض یا بر سفری پس عده ای از دورانهای دیگر ( روزه بگیرد) و بر آنان که طاقت دارند  ( بسختی ) او را (روزه گرفتن را –مثل پیرمرد – پیر زن – زن حامله – زن شیرده و ...)   فدیه ای است به طعام دادن درماندگان - پس کسی که دواطلب شد خیری را پس او (خیرات) بهتر است برای او ( هر کس هر چه خیرات کند نتیجه اش به خودش می رسد) و اینکه روزه بگیرید ( برای کمال روحی و سلامتی جسمی ) بهتر است برای شما چنانچه بودید علم  می داشتید ( نتایج علمی روزه گرفتن را).
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿185﴾
185) مدت (واضح) رمضان آن که نازل کرده شد در او قرآن ( اصول قرآن یک دفعه و در شب قدر بر پیامبر نازل شد) هدایتی برای مردم و بیانهایی از هدایت و فرقان ( جداکننده حق و باطل و نفاق ) است – پس کسی که شاهد بود از شما مدت (واضح ) را پس باید روزه بگیردش-  و کسی که بود مریض یا بر سفری پس عده ای از دورانهای دیگر ( روزه بگیرد) می خواهد خداوند به شما آسانی را و نمی خواهد ( خداوند  )به شما دشواری را – و تا کامل کنید مدت را و تا به بزرگی یاد کنید خداوند را بر آنچه  که هدایت کرد شما را و شاید شما شکر کنید ( قدرشناسی کنید).
    وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ
     بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿186﴾
186) و آنگاه که پرسیدند ترا ( ای محمد) پرستندگانم از ( وجود) من پس بگو من نزدیکم – اجابت می کنم دعوت – دعوت کننده را آنگاه که دعوت کرد مرا – پس باید استجابت کنند مرا ( به پیروی از اصول راهنمای حق من) و باید ایمان بیاورند به من شاید ایشان رشد یابند .
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿187﴾
187) حلال شد برای شما شب روزه جماع کردن  با زنانتان – ایشان لباسند برای شما و شما لباسید برای ایشان – علم  داردخدا همانا شما بودید که  خیانت می کردید به خودها یتان (جماع نمی کردید با زنانتان شب روزه) پس توبه پذیرفت بر شما و عفو کرد از شما – پس اکنون مباشرت کنید ایشان را و بجوئید آنچه را که  نوشت خدا ( از دادن فرزند) برای شما -  و بخورید و بیاشامید حتی تبیین شود برای شما خط سفید از خط سیاه از فجر (ابتدای فجر شب است انتهای فجر طلوع آفتاب است بنا براین  فجر بخشی از روز است  ) سپس تمام نمائید روزه را تا شب ( ابتدای غروب شفق شروع می شود   انتهای شفق شب است  یعنی شفق بخشی از روز است ) و مباشرت نکنید با ایشان ( با زنان) و شما معتکف در مسجدهائید – این است حدود خدا – پس نزدیک نشوید او را ( حدود خدا  را) بدینسان بیان می کند خدا آیاتش را برای مردم شاید ایشان متقی شوند ( اصول راهنمای حق را حفظ کنند).

وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿188﴾
188) و نخورید اموالتان را میانتان به باطل ( بر پایه شرک عملی = ثنویت) و نیاویزید به او ( به رشوه دادن ) به حاکمان تا بخورید گروهی از اموال مردم را به گناه و شما علم دارید ( به کارتان).
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿189﴾
189) می پرسند ترا ( ای محمد) از هلالها – بگو او ( هلالها) وقتهایی است برای مردم و حج (رفتن) - و نیست خوب باینکه وارد شوید خانه ها را از پشت های او( خانه ها) و لکن خوب کسی است که متقی شد ( اصول راهنمای حق را در اندیشه و عمل حفظ کرد) و وارد شوید به خانه ها از دربهایش – و تقوی جوئید( با عمل به اصول حق ) خداوند را شاید شما رستگار شوید ( به جامعه کمال مطلوب برسید).
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ ﴿190﴾
190) و نبرد کنید در جهت (  حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه) خداوند آنان را که نبرد می کنند با شما – و تجاوز نکنید – همانا خداوند دوست نمی دارد تجاوز کنندگان را.
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ﴿191﴾
191) بکشید ایشان را ( آنان که به حقوق شما تجاوز کردند ) هر سمتی که یافتید ایشان را – بیرون کنید ایشان را از سمتی که بیرون کردند شما را ( از وطنتان) و فتنه ( گرفتار متجاوزان شدن ) شدیدتر است از کشتن ( متجاوز) و نبرد نکنید ایشان را نزد مسجدالحرام ( و نزد هر پرستش گاهی) تا ( اینکه ) نبرد کنند شما را در او ( در پرستش گاه) پس چنانچه نبرد کردند با شما- پس بکشید ایشان رابدینسان است مجازات کافران( انکار کنندگان حق ).
فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿192﴾
192) پس چنانچه پایان دادند ( به نبرد) پس همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است (شما هم پایان دهید).
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿193﴾
193) و نبرد کنید ایشان را تا نباشد فتنه ( گرفتاری یعنی تجاوز به حقوق دیگران) و بشود دین ( قانون حق ) برای خداوند ( برای همه مردم – هیچ فرد یا گروهی متولی دین و سخن گوی خداوند نباشد) پس چنانچه پایان دادند ( تجاوز را) پس نیست دشمنی ( با هیچ کس) مگر بر ظالمان ( سلطه گران).
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿194﴾
194) ماه های  حرام ( ذی قعده - ذی حجه - محرم - رجب -که  جنگ  و شکار کردن در آنها  ممنوع است ) به ماه های حرام ( مقابله بمثل است ) و حرامها را قصاص ( پی گیری کردن) است . پس کسی که تجاوز کرد بر شما ( بر حقوق ملی و انسانی شما) پس تجاوز کنید ( حمله کنید) بر او بمثل آنچه که  تجاوز کرد بر شما ( واعاده حقوق کنید نه زیادتر) وحفظ کنید ( در دفاع از خود اصول راهنمای حق) خداوند را و علم داشته باشید همانا خداوند با متقین ( با حفظ کنندگان اصول راهنمای حق ) است.
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿195﴾
195) و انفاق کنید ( به جان ومال ) در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه) خداوند و نیاندازید بدستهایتان ( خودتان را) به هلاکت - و نیکوئی کنید – همانا خداوند دوست دارد نیکوکاران را.
وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿196﴾
196) و تمام کنید حج ( مشارکت در جامعه توحیدی) و عمره ( خودسازی) را برای خداوند ( برای حاکمیت ولایت جمهورمردم) پس چنانچه محاصره کرد ه شدید ( نتوانستید به حج بروید) پس آنچه که میسر شد از هدیه ( قربانی از حیوانات برای خیرات فراهم کنید) و آرایش نکنید سرهایتان را تا برسد هدیه ( قربانی) بجایگاهش ( برای ذبح) – پس کسی که بود از شما مریض یا به اوست  آزاری از سرش – پس فدیه دادنی است از روزه یا صدقه ای یا مناسکی (آدابی چون نماز و غیره و ...) پس آنگاه که ایمن شدید ( مانع رفتن به حج برطرف شد) پس کسی که بهره برد به عمره ( خودسازی ) بسوی حج (مشارکت در جامعه توحیدی را انجام بدهد) پس آنچه  که میسر شد از هدیه ( امکان تقدیم قربانی از حیوات را بجا آورد) پس کسی که نیافت ( قربانی دادن را ) پس روزه (بگیرد) سه دوران  در حج و هفت دوران آنگاه که برگشتید ( به وطنتان) این ده ( دوران) کامل است - آن است برای کسی که نبود اهلش حاضران درمسجدالحرام – حفظ کنید (اصول راهنمای حق ) خداوند را – و علم داشته باشید همانا خداوند شدید است به عقوبت کردن.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ ﴿197﴾
197) حج در ماه های معلوم است ( ذی قعده - ذی حجه - محرم- رجب -  که همان ماه هایی است که جنگ و شکار کردن ممنوع است ) پس کسی که واجب کرد در ایشان ( در آن ماه ها ) حج را ( برای خود) – پس نیست جماع کردن و نیست تمرد کردن و نیست مشاجره کردن در حج – و هرچه  بکنید از خیرات علم دارد به او خداوند – و توشه گیرید – پس همانا بهترین توشه تقوا ( یعنی حفظ کردن اصول راهنمای حق در اندیشه و عمل) است – و متقی باشید ای صاحبان خردها .
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّينَ ﴿198﴾
198) نیست بر شما باکی اینکه بجوئید فضلی از پروردگارتان – پس آنگاه که روان شدید از عرفات ( مکان شناخت خداوند و حقوق و تکالیف )– پس ذکر کنید خداوند را نزد مشعرالحرام(مکان شعور یابندگی که شرک در اندیشه و عمل  ممنوع است ) – و ذکر کنید اورا ( خداوند را ) همچنانکه هدایت کرد شما را – و چنانچه بودید از قبل او ( از قبل هدایت) البته از گم کنندگان ( حق ).
ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿199﴾
199) سپس روان شوید از سمتی که روان شدند مردم و آمرزش بطلبید خداوند را – همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ ﴿200﴾
200) پس آنگاه که فیصله دادید مناسکتان(اداب حج) را پس ذکر کنید خداوند را مانند ذکر کردنتان اجدادتان را یا شدیدترین ذکری – پس از مردم کسانی می گویند پروردگار ما – بده ما را در دنیا – و نیست برای او در آخرت ازفایده ای .
وِمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿201﴾
201) و از ایشان کسانی می گویند پروردگار ما بده ما را در دنیا حسنه ( نیکوئی) و در آخرت حسنه ( نیکوئی ) و حفظ کن ما را از عذاب آتش .
أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿202﴾
202 ) آنهایند- که  برای ایشان است سهمی از آنچه که کسب کردند و خداوند زود حسابگر است.
وَاذْكُرُواْ اللّهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿203﴾
203) و ذکر کنید خداوند را در دورانهای معدود (حج) پس کسی که شتاب کرد در دو دوران  پس نیست گناهی بر او و کسی که تاخیر کرد پس نیست گناهی بر او – برای کسی که تقوا نمود ( اصول راهنمای حق را در اندیشه و عمل حفظ کرد ) و تقوا داشته باشید خداوند را و علم داشته باشید همانا شما بسوی او محشور می شوید.
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿204﴾
204) و از مردم کسی است که بتعجب می اندازد  گفتارش  در زندگانی دنیا- و شاهد می گیرد خداوند را بر آنچه که  در قلب اوست – و او سرسخت ترین مجادله کننده ( با حق ) است .
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ ﴿205﴾
205) و آنگاه که ولایت یافت – سعی کرد در زمین تا فساد ( باطل مداری) کند در او (در زمین ) و نابود کند محاصل را و نسل را – و خداوند دوست نمی دارد فساد (باطل مداری) را.
وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿206﴾
206) و آنگاه که گفته شد بر او تقوا داشته باش خداوند را ( با حفظ اصول راهنمای حق) گرفت او شرف رابسبب گناه - پس کافی است او را جهنم – و البته آسیبدار  گهواره ای است .
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿207﴾
207) و از مردم کسی هست که مبادله می کند خودش را به جویای رضایت خداوند – و خداوند مهربان به پرستندگان است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿208﴾
208) ای آنان که ایمان آوردید داخل شوید در سلم ( صلح) همگی – و پیروی نکنید گامهای شیطان ( منحرف از حق) را همانا او ( شیطان) برای شما دشمنی شفاف است.
فَإِن زَلَلْتُمْ مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿209﴾
209) پس چنانچه لغزیدید از بعد آنچه که  آمد شما را بیانهایی- پس علم داشته باشید همانا خداوند شرافتمند داوری است.
هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿210﴾
210) آیا انتظار می برند مگر اینکه بیاید ایشان را (امر) خداوند در ادامه ای از ابر(پوشاننده) و فرشتگان - و فیصله داده شود امر – و بسوی خداوند مراجعت کرده می شود امو ر.
سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿211﴾
211) بپرس بنی اسرائیل ( فرزندان پرستنده خداوند) را که چقدر  دادیم ایشان را از آیه ای شفاف کننده – و هر کس تبدیل کند نعمت خداوند را از بعد آنچه که  آمد او را – پس همانا خداوند شدید است به عقوبت کردن.
زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿212﴾
212) زینت داده شد برای آنان که کافر شدند ( اصول حق را انکار کردند) زندگانی دنیا – و مسخره می کنند از آنان که ایمان آوردند- و آنان که تقوا نمودند ( اصول راهنمای حق را عمل کردند ) فوق ایشانند بدوران قیامت – و خداوند رزق  می دهد کسی را که می خواهد بدون حساب.
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿213﴾
213) بودند مردم امتی ( پایگاهی= نسلی  ) واحد  – ( سپس اختلاف کردند) پس مبعوث کرد  خداوند پیامبران را مژده دهندگان و اخطار کنندگان – و نازل کرد  با ایشان کتاب را به حق تا حکم کند ( کتاب) میان مردم در آنچه که اختلاف کردند در او ( در حقوق و تکالیف) و اختلاف نکردند در او ( در حقوق و تکالیف) مگر آنان که داده شدند او را ( کتاب را ) از بعد آنچه  که آمد ایشان را بیانها – به جویای (برتری طلبی) میانشان پس هدایت کرد خداوند آنان را که ایمان آوردند ( به کتاب ) برای آنچه که اختلاف کردند در او ( در کتاب) از حق ( از موضع حق یابی) با اجازه او ( خداوند) است و خداوند هدایت می کند کسی را که می خواهد به مسیر  مستقیم (کمال جوئی) .
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ ﴿214﴾
214) یا حساب کردید اینکه داخل شوید در بهشت و هنوز نیامده است شما را مانند آنان که گذشتند از قبل شما – درک کرد ایشان را آسیب ( مالی) و ضرر (بدنی) و لرزانده شدند (به مشکلات) حتی بگوید رسول و آنان که ایمان آوردند با او - کی - است یاری کردن خداوند -آگاه باشید همانا یاری خداوند نزدیک است .
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿215﴾
215) می پرسند از تو چه چیزی را انفاق کنند – بگو آنچه را که  انفاق کردید از خیری – پس برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و درماند گان و فرزند جهت ( حرکت توحیدی) و هر چه  بکنید از خیری پس همانا خداوند به او عالم است.
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿216﴾
216) نوشته شد ( برنامه شد ) بر شما نبرد کردن ( برای دفاع از حقوقتان ) و او(نبرد کردن ) تنفری است برای شما و ممکن است اینکه متنفر باشید چیزی را و او خیر است برای شما – و ممکن است اینکه دوست بدارید چیزی را و او شر است برای شما – و خداوند علم دارد و شما علم ندارید.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿217﴾
217) می پرسند از تو  – از مدت  حرام نبرد کردن در او را – بگو نبرد در او ( گناه) بزرگی است وجلوگیری کردن از جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه ) خداوند و کفر ( انکار) به او ( به خداوند) و مسجدالحرام ( و هر پرستش گاهی) است و بیرون کردن اهلش از او ( از پرستش گاه) بزرگتر است ( گناهش) نزد خداوند – و فتنه ( گرفتاری = تجاوز به حقوق مردم) بزرگتر است ( گناهش) از کشتن ( متجاوز) و پیوسته نبرد می کنند با شما تا مرتد کنند شما را از دینتان ( قانون حقتان) چنانچه بتوانند – و هر کس مرتد شود از شما از دینش ( از قانون حقش) پس بمیرد و او کافر ( انکار کننده حق) است پس آنهایند  که هدر رفت اعمالشان در دنیا و آخرت و آنها اهل آتشند – و ایشان در او ( در آتش ) جاویدانند .
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿218﴾
218) همانا آنان که ایمان آوردند و آنان که هجرت کردند و جهاد (دفاع) کردند درجهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه ) خداوند آنها امید دارند رحمت خداوند را و خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿219﴾
219) می پرسند از تو ( ای محمد) از خمر ( هر چیزی که عقل انسان را بپوشاند مثل عرق و تریاک و غیره و...) و میسر ( هر چیزی که به آسانی بدست آید مثل قمار و شرط بندی)-     بگو در آن دو گناهی بزرگ است و منافعی برای مردم است ( اگر بر پایه اصول حق استفاده شود ) و گناه آن دو بزرگتر از نفع آن دو است – و می پرسند از تو چه چیزی را انفاق کنند بگو – عفو را ( گذشت کردن را) بدینسان بیان می کند خداوند برای شما آیات را شاید شما تفکر کنید.
فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاء اللّهُ لأعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿220﴾
220) در دنیا (برای حقوق نزدیک ) و آخرت ( برای حقوق دور) می پرسند از تو از یتیمان – بگو اصلاح ( حق مداری) برای ایشان بهتر است و چنانچه مخلوط شوید با ایشان پس نظیران شمایند – و خداوند علم دارد ( به تفاوت ) مفسد ( باطل مدار) از مصلح (حق مدار) – و اگر می خواست خداوند البته به زحمت می  انداخت شما را همانا خداوند شرافتمند حکیم است.
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿221﴾
221) و(خواستگاری  ) نکاح نکنید  زنان مشرک(  مطلق العنان وعامل بتضاد ) را تا ایمان بیاورند ( به توحیدیعنی حقوقمداری  ) و البته کنیز (زن کارگر) مومن ( به توحید و حقوق مدار  ) بهتر از زن مشرک(ثروتمند ضد حقوق انسان) است -و اگر که بتعجب انداخت  ( در زیبائی ) شما را – و نکاح ندهید (شما پدران و مادران دخترانتان را به اجبار و شما دختران خودتان را به اختیار  به )  مردان مشرک  تا ایمان بیاورند ( به توحید و حقمداری  ) و البته نوکر ( مرد کار گر) مومن ( به توحید و حقمدار  ) بهتر از مرد مشرک(ثروتمند ضد حقوق انسان ) است- و اگر که  بتعجب انداخت  ( در زیبائی) شما را  -آنها دعوت می کنند بسوی آتش – و خداوند دعوت می کند بسوی بهشت و آمرزش با اجازه اش و بیان می کند آیاتش را برای مردم شاید ایشان متذکر شوند
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿222﴾
222) می پرسند از تو از حیض ( عادت ماهانه)بگو او آزاری است ( بر زنان  ومردان ) پس کناره گیری کنید زنان را در ( هنگام) حیض – و نزدیک نشوید ایشان را تا پاک شوند – پس آنگاه  که پاک شدند پس بیائید ایشان را از سمتی که امر کرد شما را خداوند ( بتناسل نه از هر جای دیگر ) – همانا خداوند دوست می دارد توبه کنندگان را و دوست می دارد پاک شوندگان را.
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223﴾
223)). متاخرهای شما (انسانها ) مکسب   برای شمایند ( المال و البنون  )  . پس بیائید به مکسبتان هر گونه که خواستید– و تقدیم کنید   برای خودتان – و تقوا داشته باشید خدا را(با رعایت  قانون هستی – و حق و مساوات در حقوق با  ) و علم داشته باشید همانا شما ملاقات کنندگانید او را (مسئولید  در مقابل مکتسبات  ) و مژده بده ایمان آورندگان را.

وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿224﴾
224) و قرار ندهید خداوند را عرضه (نمایشی) برای اختیارهایتان - اینکه مبادا خوبی کنید و تقوا داشته باشید و اصلاح کنید ( حق مدار باشید) میان مردم و خداوند شنوای عالم است .
لاَّ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِيَ أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿225﴾
225) مواخذه نمی کند شما را خداوند به لغو (یاوه گی) در اختیارهایتان-  ولکن مواخذه می کند شما را بسبب آنچه که کسب کرد قلبهایتان – و خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَآؤُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿226﴾
226) برای آنان که  الو (کوتاهی) می کنند ( درهمخوابی) از زنانشان- انتظار می برند چهار مدت (ماه واضح) - پس چنانچه منجر شدند ( به نزدیکی) پس همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿227﴾
227) و چنانچه ثابت شدند ( زن و مرد و قاضی و دو شاهد) طلاق را پس همانا خداوند شنوای عالم است.
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ ﴿228﴾
228) پس زنان طلاق داده شده (توسط قاضی و دو شاهد )انتظار می برند به خودهایشان سه قرائت را ( سه بار استقراء  وضع خود کنند یا  سه باربفواصل ازمایشبارداری بدهند تا  قطعا حامله  نبوده باشند سپس می توانند ازدواج کنند) و حلال نیست برای ایشان اینکه کتمان (پنهان) کنند آنچه را که  خلق کرد خداوند در رحمهای ایشان- چنانچه بودند ایمان می آوردند به خداوند و بدوران آخرت - و شوهرانشان محقترند به برگشتشان در آن ( حالت) چنانچه اراده کردند اصلاحی را ( حق مداری را  در زندگی) و برای ایشان ( زنان حقوق) است مثل آنکه بر-ایشان ( تکالیف ) است به شناخت (حقوق و تکالیف طرفین) و برای مردان بر-ایشان (نسبت به زنان) یک درجه  ( مسئولیت ) است ( وآن پرداختن مایحتاج زن در مدت عده  و در صورت حامله بودن مایحتاج زن و بچه است   ) وخداوند شرافتمند داور است
الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلاَّ أَن يَخَافَا أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿229﴾
229) طلاق دو مرور است (  مرور اول  به احسان و رجعی و مرور دوم   به فدیه و قطعی  ) پس نگاهداشتنی به شناخت ( حقوق و تکالیف طرفین برای جلوگیری از طلاق ) است یا روانه کردن به احسان – و حلال نیست برای شما این که بگیرید از آنچه که  دادید ایشان را ( زنان را)  چیزی(از مهریه – نفقه – اجرت کار در منزل – طلا – خانه – ماشین و غیره و ...) مگر این که بترسند ( آن دو ) این که بر پا ندارند ( آن دو) حدود خداوند را  - پس چنانچه ترسیدید ( قاضی  و– دو شاهد) این که بر پا ندارند ( آن دو ) حدود خداوند را  پس باکی نیست بر آن دو در آنچه  که فدیه داد ( زن از آنچه که از شوهر گرفته بود به شوهر تا بدون مشکل جدا شوند) این است حدود خداوند -  پس تجاوز نکنیدش و هر کس تجاوز کند حدود خداوند را پس آنها ایشانند که ظالمانند ( سلطه گرانند).
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿230﴾
230)پس چنانچه طلاق داد (مردبا گرفتن فدیه به بحکم قاضی ودو شاهد) او را  ( زن را) پس حلال نمی شود برای او (برای مرد رجوع کردن) از بعد (طلاق فدیه ای) تا نکاح کند (یعنی  زن قرار داد الاخوه یعنی خواهر برادری با دیگری    ببندد   و تامین مالی شود و نیاز مالی نداشته باشد  امروز دولت می تواند این نکاح را ببند و در بعضی دولت ها شده است     )– پس چنانچه طلاق داد   او را  (قرار داد الاخوه با او را  الغی کرد در حالی  که زن  بی  نیاز  مالی  شده  ) پس باکی نیست    بر آن دو اینکه رجوع کنند چنانچه گمان کردند ( آن دو ) این که بر پا دارند ( آن دو) حدود خدا را – این است حدود خدا –  که بیان می کند او را  برای گروهی که علم دارند.


وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آيَاتِ اللّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿231﴾
231) و آنگاه که طلاق دادید ( بحکم  قاضی و دو شاهد) زنان را پس رسیدند به سر انجامشان  پس نگاهدارید ایشان را ( با رجوع کردن قبل از تمام شدن مدت ) به شناخت ( حقوق و تکالیف طرفین) یا روانه کنید ایشان را به شناخت ( حقوق و تکالیف ) و نگه ندارید ایشان را برنج دادنی تا تجاوز کنید ( به حقوق زن) و هر کس بکند آن را پس بدرستی که ظلم کرد – خودش را و نگیرید آیات خداوند را به استهزاء و ذکر کنید (یادآورید)نعمت خداوند را بر شما و آنچه که نازل کرد بر شما از کتاب ( برنامه زندگی) و حکمت ( اصول داوری میان حق و باطل و نفاق) – نصیحت می کند شما را به او ( به حکمت ) و تقوا داشته باشید و علم داشته باشید – همانا خداوند به هر چیزی عالم است.
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿232﴾
232) و آنگاه که طلاق دادید ( بحکم قاضی و دو شاهد-) زنان را پس رسیدند به سر انجام شان (تمام شدن مدت رجوع ) پس مشگل ایجاد نکنید ایشان را اینکه نکاح کنند - لنگه هایشان را (شوهران آینده را ) آنگاه که راضی شدند ( آن دو) میانشان به شناخت (حقوق و تکالیف طرفین) آن است ( مهم) که نصیحت داده می شود به او ( مانع ازدواج نشود) کسی که بود از شما ایمان می آورد به خداوند و بدوران آخرت - آن (حکم )شما است که نمو دهنده تر برای شما و پاک تر است -  و خداوند علم دارد و شما علم ندارید ( به آخر امور).
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿233﴾
233) و مادران شیر می دهند اولادشان را دو سال کامل- برای کسی که خواست این که تمام کند شیر دادن را ( تا آخر دو سال) -و بر تولید شده برای او ( برای پدر است) رزق ایشان ( زنان) و لباس ایشان (زنان) به شناخت ( حقوق و تکالیف طرفین) -و تکلیف نمی کند ( خداوند) شخصی را مگر بوسعش- و رنج داده نشود تولید کننده ای (مادری) به سبب تولید شده اش ( فرزندش )- و نه تولید شده برای او ( برای پدر) به سبب تولیدش ( فرزندش) -و بر وارث ( کسی که نفقه مادر و فرزند را بر عهده می گیرد). مثل آن است ، پس چنانچه خواستند    ( پدر و مادر) جدا کردن ( بچه را از شیر) به رضایت آن دو ( پدر و مادر) و مشورتی ( میان آن دو ) پس باکی نیست بر آن دو ( پدر و مادر) -و چنانچه خواستید که بدایه بدهید اولادتان را پس باکی نیست بر شما آنگاه که تسلیم کردید آنچه را که دادید به شناخت ( حق و تکلیف طرفین) -و تقوا داشته باشید و علم داشته باشید همانا خداوند به آنچه  که می کنید بینشمند  است.
وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿234﴾
234) و آنان که دریافت کرده می شوند ( روحشان) از شما و می گذارند لنگه هایی  را – انتظار می برند به خودشان چهار مدت (واضح) و دهی  (چهار  ماه و  ده  روز  مدت عزا) – پس آنگاه که رسیدند سر انجامشان ( به آخر ) پس باکی نیست بر شما در آنچه که کردند در خودشان ( زنان) به شناخت ( حقوق و تکالیف ) و خداوند به آنچه که می کنید آگاه است .
وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىَ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿235﴾
235) و نیست باکی بر شما در آنچه که عرضه کردید به او ( به قصد نکاح) از خواستگاری زنان یا نهان داشتید در خودتان – علم دارد  خداوند همانا شما بزودی ذکر (یادآوری) خواهید کرد ایشان را ( زنان را) ولکن وعده ندهید ایشان را ( زنان را) سری- مگر اینکه بگوئید گفتاری شناخته شده ( از حقوق و تکالیف) و ثابت نشوید عقد نکاح را تا برسد کتاب ( برنامه مدت عزا   )سر انجامش – علم داشته باشید همانا خداوند علم دارد آنچه را که  در خودتان ( در فکرتان است) پس حذر کنید او را ( خداوند را) و علم داشته باشید همانا خداوند آمرزنده بخشایشگر است.
لاَّ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ﴿236﴾
236) نیست باکی بر شما چنانچه طلاق دادید ( قاضی  و– دو شاهد –) زنان را آنچه که  درک نکردید (مباشرت نکردید ) یا واجب نکردید برای ایشان واجبی را ( مهری را) و بهره دهید ایشان ( زنان را) بر وسعت دار به اندازه اش و بر تنگدست به اندازه اش  -  بهره ای شناخته شده ( از حقوق و تکالیف ) حقی است بر نیکوکاران.
وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿237﴾
237) و چنانچه طلاق دادید( قاضی  و – دو شاهد ) ایشان را ( زنان را) از قبل این که درک کنید( مباشرت کنید) ایشان را و بدرستی که واجب کردید برای ایشان (زنان ) واجبی را ( مهری را) پس نصف آنچه  را که واجب کردید ( بدهید به زنان) مگر اینکه عفو کنند ( مرد و اهلش با دادن تمام مهریه – زن و اهلش با نگرفتن نصف مهریه ) یا عفو کند آن که بدست اوست عقد نکاح ( قاضی) این که گذشت کنید نزدیکتر است برای تقوا (حفظ کردن اصول راهنمای حق در اندیشه و عمل)و فراموش نکنید فضل را ( احسان کردن را) میانتان – همانا خداوند به آنچه  که می کنید بینشمند  است.
حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ ﴿238﴾
238) نگهداری کنید بر نمازها – و نماز میانه (نماز صبح چون در یک طرفش دو نماز مغرب و عشاء است و در طرف دیگرش دو نماز ظهر و عصر است) و بر پا شوید برای خداوند فروتنانه .
فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿239﴾
239) پس چنانچه ترسیدید ( از کفار انکار کنندگان حق  که بر شما تجاوز کنند- بر پا دارید نماز را در حالیکه)     پس پیادگان یا سوارانید – پس آنگاه که امنیت یافتید پس ذکر کنید ( به نماز) خداوند را هم چنانکه تعلیم داد شما را ( به حالت عادی) – آنچه را که  نبودید علم داشته باشید.
وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿240﴾
240) و آنان که دریافت کرده می شوند ( روحشان) از شما و می گذارند لنگه هایی را وصیتی است برای لنگه هایشان بهره ای تا یکسال بدون اخراج کردن ( از خانه هایشان) پس چنانچه خارج شدند ( با ازدواج کردن ) پس نیست باکی بر شما در آنچه که کردند در خودشان از شناخت ( حقوق و تکالیف) و خداوند شرافتمند داوری است .
وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿241﴾
241)  و برای طلاق داده شدگان بهره ای است به شناخت ( حقوق و تکالیف) حقی است بر متقین ( حفظ کنندگان اصول راهنمای حق در اندیشه و عمل ).
كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿242﴾
242) بدینسان بیان می کند خداوند برای شما آیاتش را شاید شما تعقل کنید.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ﴿243﴾
243) آیا نگاه نکردی بسوی آنانکه بیرون رفتند از دیارشان و ایشان هزارانند -  به حراست از مرگ – پس گفت برای ایشان خداوند بمیرید (و مردند )- سپس زنده کردیم ایشان را – همانا خداوند البته دارای فضل ( احسان) بر مردم است ولکن اکثر مردم شکر نمی کنند ( قدرشناسی نمی کنند ).
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿244﴾
      244) و نبرد کنید در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه) خداوند و علم داشته باشید همانا خداوند شنوای عا لم است.

مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿245﴾
245) چه کسی است آن که قرض می دهد خداوند را – قرض نیکوئی-  پس مضاعف می کند او را ( قرض داده را) برای او اضعاف بسیار – و خداوند کاهش می دهد و گسترش می دهد ( کارها را ) و به سوی او مراجعت کرده می شوید.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿246﴾
246) آیا نگاه نکردی به سوی جمعی از بنی اسرائیل ( فرزندان پرستنده خداوند) از بعد موسی – آنگاه که گفتند برای پیامبری که برای ایشا ن  است- که مبعوث کن برای ما فرمانروائی را که نبرد کنیم در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه) خداوند – گفت آیا ممکن شدید شما چنانچه نوشته شد      (برنامه شد) بر شما نبرد کردن -این که نبرد نکنید – گفتند و چیست برای ما این که نبرد نکنیم در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه) خداوند و بدرستی که بیرون کرده شدیم از دیارمان و فرزندانمان – پس وقتی که نوشته شد ( برنامه شد) بر-ایشان نبرد کردن را  – روی گردانیدند مگر اندکی از ایشان و خداوند عالم به ظالمان ( سلطه گران) است .
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿247﴾
247) و گفت برای ایشان پیامبرشان همانا خداوند بدرستی که مبعوث  کرد  برای شما طالوت را به فرمانروائی – گفتند چگونه می شود برای او فرمانروائی بر ما و ما محقتریم به فرمانروائی از او – و داده نشده است وسعتی از مال – گفت ( پیامبر ) همانا خداوند برگزید او را بر شما و زیاد کرد او را گسترشی در علم و جسم – و خداوند می دهد فرماندهیش را به کسی که می خواهد و خداوند وسعتمند عالم است.
وَقَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿248﴾
248) و گفت برای ایشان پیامبرشان همانا آیه ( علامت) فرمانروائیش است - اینکه بیاید شما را تابوت که در اوست آرامشی از پروردگارتان و باقی مانده از آنچه که ترک کرد آل موسی و آل هارون – که حمل می کند اورا  فرشتگان-همانا در آن است  البته نشانه ای برای شما  چنانچه بودید ایمان آورندگان .
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿249﴾
249) پس زمانی که جدا شد طالوت با لشگرها ( از شهر) گفت همانا خداوند آزمایش می کند شما را به رودی- پس کسی که نوشید از او  - پس نیست از من- و کسی که اطعام نکردش پس همانا او از من است مگر کسی که به کف گیرد کفی را بدستش – پس نوشیدند از او مگر اندکی از ایشان - پس زمانی که عبور کردند او را ( رود را) او و آنان که ایمان آوردند با او – گفتند نیست طاقتی برای ما   ایندوران  به ( مقابله) جا لوت و لشگرش – گفتند آنان که گمان می کردند (علم اجمالی داشتند) همانا ایشان ملاقات کنندگانند  خداوند را – چقدر - مجموعه ای اندک غلبه کرد بر مجموعه ای بسیار با اجازه خداوند ( با عقل و اصول راهنمای حق خدا داده ) و خداوند با شکیبایان است ( با کسانی که استمرار در آزادی و استقلال خواهی دارند ).
وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿250﴾
250) و زمانی که ظاهر شدند برای جالوت و لشگرش – گفتند پروردگار ما خالی کن بر ما شکیبایی را و ثابت کن قدمهای ما را و یاری کن ما را بر گروه کافران ( انکار کنندگان حق ).
فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿251﴾
251) پس هزیمت ( شکست) دادند ایشان را با اجازه خداوند ( با عقل و اصول راهنمای خدا داده) و کُشت داود جالوط را - و  داد   اورا خداوند  فرمانروائی و حکمت و تعلیم داد اورا از آنچه که می خواهد  - و اگر نبود دفع کردن خداوند مردم را – برخیشان را به برخی البته فساد  می شد ( باطل مداری می شد ) در زمین ولکن خداوند دارای فضل ( احسان) بر جهانیان است.
تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿252﴾
252) این است آیات خداوند  که  می خوانیم او را  بر تو به حق و همانا تو البته از رسولانی .
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴿253﴾
253) این رسولان را فضیلت ( احسان) دادیم بعضیشان را بر بعضی – از ایشان کسی است که سخن گفت خداوند را – و بالا برد برخیشان را درجاتی – و دادیم عیسی فرزند مریم را بینات ( دلایل شفاف ) و تایید کردیم او را  به روح القدوس ( رقائیل) و اگر می خواست خداوند نبرد نمی کردند آنان که از بعد ایشانند – از بعد آنچه که  آمد ایشان را بینات ( دلایل شفاف ) ولکن اختلاف کردند ( با اختیاری که خداداد) پس از ایشان کسی است که ایمان آورد و از ایشان کسی است که کافر شد ( به اصول حق) و اگر می خواست خداوند نبرد نمی کردند – لکن خداوند می کند آنچه را که  اراده می کند .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿254﴾
254) ای آنان که ایمان آوردید انفاق (هزینه) کنید از آنچه که  رزق  دادیم شما را از قبل اینکه بیاید دورانی که نیست بیعی در او- و  نه صمیمیتی و نه شفاعتی -  و کافران -  ایشانند که ظالمانند (سلطه گرانند).
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿255﴾
255) خداوند است که نیست اله (مطلق و فعال) مگر او که زنده پاینده است – نمی گیرد او را چرتی و نه خوابی – برای اوست آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است – چه کسی است آنکه شفاعت می کند نزد او ( نزدخداوند) مگر با اجازه اش – علم دارد آنچه را که میان دستهای ایشان ( جلوشان) است و آنچه را که خلف ایشان ( عقب ایشان) است و احاطه نمی کنند به چیزی از علم او - مگر به آنچه که  خواست (خداوند) – وسعت گرفت اساس او ( ذات او) آسمانها و زمین را – و فشاری  نیست او را حفظ کردن آن دو ( آسمانها و زمین) و او برترین بزرگ است  .
لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿256﴾
256) نیست اکراهی در دین ( در دخول و خروج از قانون حق ) بدرستی که تبیین شد رشد (کمال جوئی ) را از غی ( نقص جوئی) ، پس کسی که کافر شود به طاغوت (انکار کند مطلق العنان را) و ایمان آورد به خداوند ( به آن مطلق فعال حقیقی) پس بدرستی که تمسک کرد به گیره استوار(توحید - و برابری حقوقی میان انسانها) – که نیست گسستی برای او و خداوند شنوای عالم  است .
اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿257﴾
257) خداوند است  ولی ( یاور) آنان که ایمان آوردند ( به اصول حق) بیرون می آورد ایشان را از ظلمات ( شرک = ثنویت) به نور (توحید=شورا) و آنان که کافر شدند ( انکار حق کردند) اولیاء (یاوران) ایشان طاغوت (مطلق العنان ) است بیرون می آورد ایشان را از نور (توحید= شورا) به ظلمات ( شرک = ثنویت ) آنها اهل آتشند ایشان در او (در آتش) جاویدانند.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿258﴾
258) آیا نگاه نکردی به آنکه دلیل خواست ابراهیم را در (وجود) پروردگارش اینکه داد او را (نمرود را) خداوند فرمانروائی -  آنگاه که گفت ابراهیم پروردگار من است  آن که زنده می کند و میراند – گفت (نمرود ) من زنده می کنم و می میرانم گفت ابراهیم پس همانا خداوند می آورد خورشید را از مشرق پس بیاور او را ( خورشید را) از مغرب – پس بهت زده شد آن که کافر شد (انکار حق کرد) و خداوند هدایت نمی کند ( به آزادی و استقلال ) گروه ظالمان را ( سلطه گران را) .
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿259﴾
259) یا مانند آنکه عبور کرد بر قریه ای  -   و او (قریه) فرو ریخته ای است  بر  بالا   رونده اش(بر ستونهایش ) گفت چگونه زنده می کند  این را خداوند  بعد از  مردنش ( مردن ساکنانش ) – پس میراند  ( او را ) خداوند صد سالی  - سپس منبعث کرد  او را - گفت (خداوند) چند درنگ کردی (اینجا) گفت درنگ کردم دورانی  یا برخی  از دوران  – گفت خداوند - درنگ کردی صد سالی پس نظر کن به طعامت و نوشیدنیت  نگندیده است او – و نظر کن به الاغت – و تا قرار بدهیم ترا آیه ای (علامتی) برای مردم نظر کن به استخوانها -چطور بلند می کنیم او را سپس می پوشانیمش بگوشتی – پس وقتی  که تبیین شد برای او – گفت علم دارم همانا خداوند بر هر چیزی قادر است .
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿260﴾
260) و آنگاه که گفت ابراهیم پروردگار من - نشان بده مرا چطور زنده می کنی مردگان را – گفت (خداوند) آیا و ایمان نداری – گفت – آری (ایمان دارم) ولکن تا مطمئن شود قلبم – گفت ( خداوند ) پس بگیر چهارتائی از پرنده پس پیوند بده (مخلوط کن) ایشان را به سویت ( به دستت) سپس قرار بده بر هر کوهی از ایشان جزئی را سپس دعوت کن ایشان را می آیند ( به سوی ) تو شتافتنی - و علم داشته باش – همانا خداوندشرافتمند  حکیم است .
مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿261﴾
     261) مثل آنان که انفاق (هزینه)می کننداموالشان رادر جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت

    ولایت مطلقه) خداوند مانند  مثل دانه ای  است که  رویاند هفت  خوشه در هر  خوشه صد دانه ای است وخداوند

       مضاعف می کند برای کسی که می خواهد – و خداوند وسعتمند عالم است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿262﴾
262) آنان که انفاق می کنند- اموالشان را در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت ولایت مطلقه)

    خداوند سپس پی نمی گیرند آنچه را که انفاق (هزینه) کردند به منتی و نه اذیتی – برای ایشان است مزدشان نزد       
    پروردگارشان - و نیست ترسی بر- ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند.
قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿263﴾
263) گفتاری به شناخت ( حقوق و تکالیف) و آمرزشی ( برای دیگران) بهتر است از صدقه ای که پی می گیردش اذیتی را و خداوند غنی  بردبار است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿264﴾
264) ای آنان که ایمان آوردید باطل نکنید صدقه هایتان را بمنت و اذیت کردن – مانند آن که انفاق می کند مالش را بدیده مردم و ایمان نمی آورد به خداوند و بدوران  آخرت – پس مثل او – مانند مثل سنگ صافی است که بر ( روی) اوست خاکی – پس نشانه گرفت او را باران وخیمی پس ترک کرد او را صیقل یافته ( بدون خاک) قادر نیستند بر چیزی از آنچه که کسب کردند – و خداوند هدایت نمی کند ( به آزادی و استقلال ) گروه کافران را ( انکار کنندگان اصول حق را) .
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿265﴾
265) و مثل آنان که انفاق می کنند اموالشان را به جویای رضایت خداوند و ثابت کردنی از (ایمان) خودشان مانند مثل بوستانی است به بلندی- و نشانه گرفت او را باران وخیمی پس داد خوردینش را دو برابر پس چنانچه نشانه نگرفت او را باران وخیمی پس باران ریزی ( و خوردینش چند برابر) و خداوند به آنچه که می کنید بینشمند  است .
أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿266﴾
266) آیا علاقه می دارد یکی از شما اینکه باشد برای او بوستانی از خرماها و انگورها که جریان می یابد از زیرش رودها – برای اوست در او ( در بوستان) از هر محصولی – و اصابت کرد  او را بزرگی (پیری) و برای اوست نسل های ضعیف – پس نشانه گرفت او را ( بوستان را) فشارنده ای(کولاکی) که در اوست آتشی پس بسوخت –بدینسان تبیین می کند خداوند برای شما آیات را شاید شما تفکر کنید.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿267﴾
267) ای آنان که ایمان آوردید انفاق کنید از پاکیزه ها آنچه را که  کسب کردید و از آنچه که بیرون آوردیم برای شما از زمین- و قصد نکنید کثیف را از او – انفاق می کنید -  و نیستید گیرنده او (کثیف ) مگر اینکه نادیده بگیرید (کثیفی را ) در او- و علم داشته باشید همانا خداوند غنی  ستودنی است .
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿268﴾
268) شیطان ( منحرف از حق) وعده می دهد شما را به فقر و امر می کند شما را به زشتی و خداوند وعده می دهد شما را به آمرزشی از او و فضلی ( احسانی ) و خداوند وسعتمند عالم است.
يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴿269﴾
269) می دهد (خداوند) حکمت را ( اصول داوری میان حق و باطل و نفاق را)به کسی که می خواهد – و هر کس داده شود حکمت  را– پس بدرستی که داده شد خیر کثیری را – و متذکر نمی شود  مگر صاحبان خردها.
وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿270﴾
270) و آنچه که  انفاق کردید از نفقه ای یا نذر کردید از نذری را پس همانا خداوند علم دارد به او و نیست برای ظالمان (سلطه گران) از یاری کنندگان.
إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿271﴾
271) چنانچه ظاهر کنید از صدقات را پس چه آسودگی است او – و چنانچه مخفی کنیدش و بدهیدش به فقراء پس او بهتر است برای شما – و می زداید ( خداوند ) از شما از بدیهایتان – و خداوند به آنچه  که می کنید آگاه است .
لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ﴿272﴾
272)  نیست بر تو هدایت کردنشان ولکن خداوند هدایت می کند کسی را که می خواهد (با عقلش)  و آنچه که انفاق کنید از خیری پس برای خودهایتان است – و انفاق نمی کنید مگر بجویای جهت خداوند (جهت کمال مطلق) و آنچه که انفاق کنید از خیری تمام داده می شود به شما و شما ظلم کرده نمی شوید ( زیر سلطه نمی روید ) .
لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿273﴾
   273 ) برای فقیران است (خیرات) آنانکه محاصره شدند در جهت (حاکمیت ولایت جمهورمردم بجانشینی از حاکمیت

       ولایت مطلقه) خداوند – توانائی ندارند (قدم) زدن در زمین ( سیرو سفر کردن برای کسب مال ) حساب می  کند

       ایشان را جاهل که دارایند از عفاف-می شناسی ایشان را به سیمایشان – سئوال نمی کنند از مردم به اصرار –

       و آنچه که انفاق کنید از خیری پس همانا خداوند به او عالم است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿274﴾
274) آنان که انفاق می کنند اموالشان را شب و روز سری و علنی پس برای ایشان است مزدشان نزد پروردگارشان و نیست ترسی بر- ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند.
الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿275﴾
275) آنان که می خورند ربا را قیام نمی کنند ( به کاری ) مگر همچنانکه قیام می کند آن که مضطرب می کند او را شیطان ( منحرف از حق) از درک ( از اثرگذاری عمیق) – آن است بسببی که  همانا ایشان گفتند قطعا که بیع مثل  ربا است و حلال کرد خداوند بیع را و حرام کرد ربا را – پس کسی که آمد او را نصیحتی از پروردگارش پس پایان داد ( به رباخواری) پس برای اوست آنچه که گذشت – و کارش با خداوند است و کسی که تکرار کرد – پس آنها اهل آتشند – ایشان در او ( در آتش ) جاویدانند.
يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ﴿276﴾
276) محو می کند خداوند ربا را و زیاد می کند صداقات را و خداوند دوست نمی دارد هر کفار ( بسیار انکار کننده حق ) گناهکار را.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿277﴾
277) همانا آنان که ایمان آوردند و کردند اصلاحات ( حق مداری) و بر پا کردند نماز را ( با محتوایش ) و دادند زکات را ( مالیات را ) برای ایشان است مزدشان نزد پروردگارشان- و نیست ترسی بر -ایشان و نه ایشان اندوهگین می شوند .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿278﴾
278) ای آنان که ایمان آوردید – تقوا داشته باشید ( حفظ کنید اصول راهنمای اندیشه  و عمل  حق ) خداوند را و بگذارید آنچه راکه  باقی ماند از ربا چنانچه بودید ایمان آورندگان.
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ﴿279﴾
279)  پس چنانچه نکردید پس اعلام کنید به جنگی از خداوند و رسولش – وچنانچه توبه کردید پس برای شما است سرمایه های اموالتان – ظلم نمی کنید (سلطه گری نمی کنید) و ظلم کرده نمی شوید (زیر سلطه برده نمی شوید ).
وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿280﴾
280) و چنانچه بود ( وام گیرنده) دارای دشواری ( در پرداخت اصل سرمایه) پس مهلت دادنی است تا آسانی ( راحتی در پرداخت ) و چنانچه تصدق کنید بهتر است برای شما چنانچه بودید علم می داشتید.
وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ﴿281﴾
281) و تقوا داشته باشید (حفظ کنید اصول راهنمای حق را برای) دورانی  که مراجعت کرده می شوید در او ( در  قیامت) به خداوند-  سپس تمام داده می شود هر شخصی آنچه را که کسب کرد ( در دنیا) و ایشان ظلم کرده نمی شوند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿282﴾
282) ای آنان که ایمان آوردید آنگاه که بدهکار کردید (همدیگر را درمعاملات ) به بدهکاری -  تا سر انجام   نام برده شده ای – پس بنویسد او را و باید بنویسد میانتان نویسنده ای به عدالت -  و امتناع نکند  نویسنده  اینکه   بنویسد  - همچنانکه تعلیم داد اورا خداوند - پس باید   بنویسد - و باید امضاء کند آن که بر اوست حق ( بدهکار) و باید تقوا داشته باشد ( با حفظ اصول راهنمای حق) خداوند را که پروردگار اوست و کم نکند از او چیزی را – پس چنانچه بود آن که بر اوست حق ( بدهکار) سفیهی (نفهمی) یا عاجزی یا نمی تواند اینکه امضاء کند او – پس باید امضاء کند ولی او ( تصمیم گیرنده او) به عدالت – و شاهد گیرید – دو شاهد را از مردانتان – پس چنانچه نبودند دو مرد – پس (یک) مرد و دو زن از کسانی که راضی می شوید از شاهدها - اینکه مبادا گم کند (فراموش کند) یکیشان ( از دو زن) پس یاد آورد یکیشان دیگر(پس برای احقاق  حق  شهادت یک زن و یک مرد کافی است ودر نتیجه شهادت زن و مرد برابر است ) – و امتناع نکنند  شاهدها آنگاه که دعوت شدند ( به شهادت دادن) و بیزار نشوید اینکه بنویسید او را ( معامله را) کوچک یا بزرگ تا سر انجامش -  آن است شما را با انصافتر ( در عمل به حقوق و تکالیف) نزد خداوند و پایدارتر برای شهادت و نزدیکتر اینک شک نکنید ( در انجام حقوق و تکالیف ) مگر اینکه باشد تجارتی حاضر که می چرخانید او را میانتان پس نیست بر شما باکی اینکه ننویسید او را – و شاهد بگیرید آنگاه که معامله کردید – و زیان نرساند ( معامله) به نویسنده و شاهد – و چنانچه بکنید ( کاری خلاف حق) پس همانا او ( کار خلاف حق) تمرد کردن شماست، و تقوا داشته باشید ( حفظ کنید اصول راهنمای حق) خداوند  را و تعلیم می دهد شما را خداوند – و خداوند به هر چیزی عالم  است.
وَإِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿283﴾
283) و چنانچه بودید بر سفری و نیافتید نویسنده ای پس  گروی گرفته شده (لازم است) پس چنانچه امین یافت برخی از شما برخی را پس باید اداء کند آنکه امین یافته شد امانتش را- و باید تقوا داشته باشد ( حفظ کند اصول راهنمای حق) خداوند را که پروردگار اوست – و کتمان نکنید شهادت را – و هر کس کتمان کند او را (شهادت را) پس همانا او گناهکار است قلبش – و خداوند به آنچه که عمل  میکنید عالم است .
لِّلَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿284﴾
284) برای خداونداست آنچه که  در آسمانها  و آنچه که  در زمین است  - وچنانچه  ظاهر کنید آنچه را که  در نفسهایتان است یا مخفی کنیدش حساب می کند شما را به او خداوند  ( به اعمال ظاهر و مخفی شما) پس می آمرزد برای کسی که می خواهد و عذاب می کند کسی را که می خواهد – و خداوند بر هر چیزی قادر است.
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿285﴾
285) ایمان آورد رسول به آنچه که  نازل کرده  شد به سوی او از پروردگارش - و مومنین- همگی ایمان آوردند به خداوند و فرشتگان – و کتابهای او – و برسولان او – فرق نمی گذاریم میان یکی از رسولانش -  و گفتند شنیدیم و داوطلب شدیم – آمرزش ترا پروردگار ما – و به سوی توست شد نگاه.
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿286﴾
286) تکلیف نمی کند خداوند شخصی را مگر به(قدر ) وسعش (حق و حقوقش )- برای اوست آنچه را که کسب کرد و بر اوست آنچه را که کسب کرد – پروردگار ما -  مواخذه نکن ما را چنانچه فراموش کردیم یا خطا کردیم – پروردگار ما - حمل نکن بر ما قیودی را هم چنانکه حمل کردی بر آنان که از قبل مایند– پروردگار ما - و حمل نکن ما را آنچه  را که نیست طاقت برای ما به او ( برای عمل کردنش) – و گذشت کن از ما – و بیامرز برای ما – و رحم کن ما را – تو یاور  مائی – پس یاری کن ما را بر گروه کافران ( انکار کنندگان اصول راهنمای حق وحقوق انسان) .